آخرین و جدیدترین اخبار فرهنگی و هنری

مرگ ابتهاج؛ از حقوق فردی تا حقوق بین‌الملل

اداکسو

در ماجرای سایه فقدان وصیت و بروز اختلاف در درون خانواده، خسارت عظیمی را شاید به شخصیت امیرهوشنگ ابتهاج وارد آورد اما زمینۀ باارزشی برای آغاز یک نگرش عمیق حقوقی و فرهنگی به مسئلۀ مهمی که مرتبط با جامعۀ مقیمین خارج از کشور است را به همراه داشت. مواجهۀ امیرهوشنگ ابتهاج شاعر غزلسرای معاصر با مرگ یکی از پدیده‌های نادر در بررسی حقوقی و جامعه‌شناسانۀ مهاجرت شرایط زندگی دور از وطن است. آیا واقعا پایان عمر امیرهوشنگ ابتهاج همانند سایر ایرانیان نبود. مشخص نیست که چرا سایه به روشنی و دقت وصیت‌نامه‌ای را تنظیم نکرد تا بر پایۀ آن بتوان مسیر عبور از این سرای خاکی و ورودش به مینوسرا را ترسیم نمود.او دل به ایران داشت و برای ایرانیان می‌اندیشید و به منظور ارتقای زبان فارسی و شکوه فارسی زبانان پیوسته سروده، می‌سرود.

با این همه، فرهنگ مرگ هراسی و سکوت در رابطه با زندگی پس از مرگ شاید مانع از آن بود که بتوانند به روشنی و دقت در چهارچوب یک سند حقوقی وصیت خود را مکتوب کند و جایگاه ابدی خود را در آن نشانه گذارد.بیم و تردید دیگری که بر ذهن امیرهوشنگ ابتهاج سایه افکنده بود، میتواند خوف از واکنش مسئولان و مقامات رسمی ایران بوده باشد .اینکه شاعر نگاهی به سیاست و جامعه داشته باشد امری طبیعی است و اینکه دلبستگی‌های او در مسیر رشد و بلوغ سن و افکارش دگرگونی حاصل کند نیز پدیده‌ای معمول نزد آدمیان به شمار می‌آید.

انسان‌ها در عبور از دنیای خاکی، حالات و ادراکات متعدد و متفاوتی را تجربه می‌کنند و بسته به آنها در مسیر زندگی خود جهات متنوعی را برمی‌گزینند.

امیرهوشنگ ابتهاج نیز از این خصیصه دور نبود.با این همه، مرگ سایه هشدار یا نشانه‌ای بود از وضعیت اجتماعی جامعۀ ایرانیان مقیم خارج از کشور که امروز برخلاف دهه‌های گذشته کمیّت آنها به میلیون‌ها نفر سر می‌زند و دور نیست با موج مهاجرت در سال‌های پیش رو درصدی از جامعۀ ایرانیان زندگی در خارج از کشور را تجربه کنند و در قالب اخذ تابعیت کشور پذیرنده مسیر رشد و تعالی خود و سربلندی نام ایران و ایرانی را پی جویند.

با این همه، هر انسانی تعلقات و تمایلاتی به خاستگاهی دارند که زیست خود را در آن انجام داده و از سوی دیگر هر انسانی در مسیر عبور از این دنیا فارغ از باورهای دینی, عقیدتی، مذهبی، نگرش اجتماعی، و اعتقادات و اندیشه‌هایش از حقوق برابری برخوردار است.

ایرانی ایرانی است و پس از مرگ نیز حق برابر در هنگام خاکسپاری به عنوان یک بشررا دارد. قوانین در ایران و یا هر کشور دیگری به جهت بازگشت ابدی درگذشتگان با سیاست‌گذاری‌های انجام شده و سلایق محلی و منطقه‌ای دستخوش تغییراتی شده است و بیم آن می‌رود انسان‌ها از حقوق اولیۀ خود برای انتخاب محل دفن و چگونگی خاکسپاری محروم گردند.

این امر سبب می‌شود که هر انسان دور از وطن با نگرشی خشمگینانه به قوانین و مجریان آن نظر اندازد و ناامید از آن باشد که بتواند به آرزوی برحقش دست یابد.

هراس از بازگشت به وطن یا ترس از عزیمت به سرزمینی تازه به دلیل مشکلات و مسائل سیاسی و قوانین مهاجرتی و ممنوعیت‌های حاصل از شرایط خاص امری نیست که ذهن آدمی را به خود معطوف ننماید. انسان آزاد خلق شده است و تمایل دارد از حق آزادی خود بهره جوید. با این همه رویکردهای خصلتی و سلایق دولت‌ها در رابطه با جامعۀ ایرانیان موانع بزرگی را بر سر تحقق این خواسته به وجود آورد.

طبق قوانین ملی بین المللی حق حمایت کنسولی از اتباع خود و مقیمین در خارج از کشور دولت ها می بایست مانع از آن شوند که هم‌وطنان آنان در کرۀ خاکی بی‌پناه و مورد آسیب واقع شوند.

بسته به قدرت هر کشور و میزان مسئولیت‌پذیری دولت آن، حقوق شهروندانش در خارج از کشور مراعات می‌شود و با توجه به سیاست‌گذاری مسئولان امر این حقوق احراز و کسب می‌گردد.

آنچه برای جامعۀ ایرانیان مقیم خارج از کشور به‌ویژه طی دهه‌های اخیر جای ابهام و سؤال دارد، میزان حمایت و مسئولیت‌پذیری دولت ایران از حقوق آنها در برابر مشکلاتی از این دست است.

طبیعی است که روایت‌ها و داستان‌هایی گاه راست و زمانی ناراست دربارۀ عملکرد مسئولان امر انتشار یافته و بر دامنه بی‌اعتمادی افزوده است. این وضعیت نوعی بی‌ثباتی و بلاتکلیفی را در تنظیم اسناد رسمی از جمله وصیت‌نامه برجای می‌گذارد، به ترتیبی که مقیمین خارج از کشور نمی‌دانند دربارۀ ماتَرَک و حقوق خود از جمله حق خاکسپاری چه توصیه‌ای را به بازماندگان داشته باشند.

در ماجرای سایه فقدان وصیت و بروز اختلاف در درون خانواده زمینۀ باارزشی برای آغاز یک نگرش عمیق حقوقی و فرهنگی به مسئلۀ مهمی که مرتبط با جامعۀ مقیمین خارج از کشور است را به همراه داشت. آنچه که در این ماجرا بیش از همه خود را نمایان ساخت تمایز نگرش دو فرهنگی‌شدن یک خانوادۀ ایرانی مهاجر و مقیم در خارج از کشور بود.بخشی که به اصول و ارزش‌های ایرانی بودن خود مفتخر بودند و بخشی که در چهارچوب برداشت‌های فمینیستی و ارزش‌های کم‌تر رواج یافته در فرهنگ سنتی ایران انتظاراتی را طلب می‌نمودند.

این دوگانگی هویتی و فرهنگی چالشی بزرگ در مسیر هویت ایرانی باشد. شاید زیبنده نبود تا ماجرای خاکسپاری سایه این‌گونه به رسانه‌ها نفوذ پیدا کند و بر ذهن دوستداران و علاقه‌مندان او اثر گذارد، اما در عین حال سایه با مرگ خود مسائل تازه‌ای را در نگرش به مشکلات و عوارضی که مهاجرت ایجاد می‌نماید، مقابل چشمان یکایک ایرانیان و نیز مسئولان امر و تصمیم‌گیر به نمایش گذاشت.

سایه به قانون‌گذاران نشان داد که ضرورت دارد حق طبیعی خاکسپاری برای جامعۀ مقیم خارج از کشور و حقوق اجتماعی آنها که در بیرون از جغرافیای سرزمینی به دلایل مختلف زیست می‌کنند، برقرار بماند. سایه با مرگ خود این اندیشه را پروراند که افزایش سطح حمایت از اتباع ایران در خارج از کشور و اقدامات برای دفاع از ایرانیان که در ماورای سرزمین مادریشان با مشکل روبه‌رو هستند، امری است ستودنی و وظیفه‌ای است باارزش که می‌تواند موجبات همدلی و همبستگی را فزونی بخشد و از سوی دیگر می‌تواند به دولت‌ها تفهیم نماید که دفاع از حقوق ایرانیان، کمتر از دفاع از " تکنولوژی اتمی "، مأموریت یک دولت نیست.امروز مذاکرات برجام میان ایران و پنج قدرت بزرگ برقرار است. بخش عمده‌ای از این مذاکرات اختصاص به رفع و لغو تحریم اشخاصی حقیقی و حقوقی خاص دارد.

پیوست‌های برجام در موضوع رفع تحریم اشخاص بایستی دامنه‌ای وسیع‌تر از نگرش کنونی را هموار نماید تا قدرت‌های بزرگ و به تبع آنها کشورهای دیگر حقوق شهروندی اتباع ایرانی‌تبار خود را محترم شمارند.سکوت مذاکرات برجام در رابطه با برداشتن منع مسافرت ایرانیان باید هر چه زودتر به پایان برسد .

چنانچه قوانین و رویه‌های حقوقی بتواند حمایت‌های لازم اجتماعی از جوامع خارج‌نشین را برقرار سازند، سطح تماس‌ها و تبادلات میان ایرانیانی که با سرمایۀ مادی و اندیشۀ خود در ساخت و توسعۀ فرآیندهای جهانی اثرگذار هستند، فراهم خواهد شد.

به عنوان پدری که از همقدمی با فرزندش در مسیر عبور از دنیای فانی محروم ماند باور آن دارم که توجه به ابعاد مختلف حقوقی، فرهنگی و اجتماعی درگذشت شخصیتی چون امیرهوشنگ ابتهاج می‌تواند ما را به تصحیح عملکردها و تنقیح قوانین و پیشرفت رویه‌هایی برساند که استمرار و پایبندی بدان‌ها سبب خواهد شد روابط حقیقی و حقوقی ایرانیان با وطنشان در جهان معاصر بازسازی شود.

مرگ سایه آزمونی در برابر همگان بود اعم ازاینکه چرا یک قاضی آلمانی باید تصمیم میگرفت که آیا یک گیلکی در گیلان ایران اجازه به خاک سپرده شدن دارد و یا در هنگام جنگ دو خواهر در هنگام فقدان وصیت نامه طبق چه شرایطی و شواهدی کدام شخص حق تصمیمگیری برای تعیین محل وروش خاکسپاری را دارد ،این نکته را به ما گوشزد میکند که ، ایرانیان مقیم خارج از کشور با گرایش‌های متنوع، با دانش و بینشی مختلف، ایرانی هستند و بعد از مرگ خود در غربت هم ایرانی میمانند. این وظیفه دولت ها میباشد که به حمایت این مردم شریف بیشتر توجه داشته باشند و سیاستهای انتخاب نمایند که بائث جلوگیری از بیگانگی و یگانگی روز افزون شود.

مجریان و مسئولان و قانونگذاران و تنقیح‌کنندگان قوانین برای بازنگری عمیق نسبت به سرنوشت و آیندۀ ایرانیان خارج از کشور بیش از گذشته نیاز به اندیشیدن نیک دارند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا