قدم قدم با شرح دعای سحر/ ظلمات چگونه با فراگیری نور خدا در هستی سازگار است؟
به گزارش «مبلغ»، حجتالاسلام والمسلمین محمد سروش محلاتی، استاد سطوح عالی حوزه در ادامه سلسله مباحث شرح دعای سحر به فراز «اللهم انی اسئلک من نورک بانوره؛ و کل نورک نیر؛ اللهم انی اسئلک بنورک کله» پرداخت.
گزیدهای از متن سخنان وی به شرح زیر است:
هر فراز از دعای سحر مشتمل بر سه جمله است؛ در این فراز هم سه جمله وجود دارد. اول؛ اللهم انی اسئلک من نورک بانوره. دوم؛ و کل نورک نیر و سوم؛ اللهم انی اسئلک بنورک کله. جمله اول جنبه دعا و خواستن دارد، جمله دوم جنبه اخباری و بیان یک واقعیت و جمله سوم مجددا جنبه انشایی و سؤال دارد ولی در عین حال با سؤال اول تفاوت دارد. سؤال اول با «من» (من نورک) و سؤال سوم با «ب» (بنورک) بیان شده است.
در جمله دوم آمده است: و کل نورک نیر؛ یعنی خدایا هر نوری از تو نورانی و تابنده است؛ اگر خاصیت ذاتی نور درخشندگی آن است در واقع هر نوری از نورانیت، فروغ و درخشندگی برخوردار است. آیا این جمله نمیتواند مانند جملات «الانسان حیوان ناطق» و یا «الانسان انسان» به صورت اولی تلقی شود؟ در این صورت اساسا قضیه جنبه ضرورت پیدا میکند.
چند معنا برای این جمله میتوان یافت؛ معنای اول این است که هر فرد در جمله اول توجه به بالاترین مرتبه نور و نه مراتب پایین دارد سپس متوجه این نکته میشود که نور سراسر هستی را فراگرفته است و این نورانیت فراگیر به اقتضاء قابلیت آنها متفاوت است اما در عین تفاوت همه آنها از نور و نورانیت برخوردار هستند. همه هستی از نور الهی خلق شده است. امام علی(ع) در دعای کمیل فرمودهاند: و بنور وجهک الذی اضاء له کل شیء؛ در اینجا سخن از نور الهی است که همه اشیاء و پدیدهها را روشن کرده است با این تفاوت که قابلیت اشیاء در دریافت نور از مبدا متفاوت است. شبیه همین لامپهایی که امروز استفاده میکنیم، یکی ۵۰، ۱۰۰ و ۱۵۰ وات و دیگری بیشتر و یا کمتر است؛ همه اینها خاصیت نورانیت دارند ولی مقدار نور آنها فرق دارد.
فراگیری نور الهی در همه هستی
جمله «و کل نورک نیر» یعنی فیض و نور الهی در همه هستی فراگیر است. نور کجا درخشندگی و نورانیت ندارد؟ بنابراین برای یک انسان موحد که نورانیت را در سراسر هستی میبیند فرقی ندارد که خورشید را ببیند یا یک حیوان کوچک چون هر دو نورانیت دارند و نشاندهنده نور الهی هستند.
انسان نباید غفلت کرده و ذهن و دلش به یک نور خاص گرفتار شود؛ چرا نور حق را محدود و محصور در یک شیء خاصی ببینیم، یکی ممکن است سرگرم یک گربه شود که از مخلوقات الهی است و از جمال و زیبایی، حظ و بهره دارد ولی چرا انسان باید خودش را محدود و محصور به یک موجود بکند، چرا نورانیت فراگیر الهی را در یک حیوان ببیند؟ این نور در هر گیاه و اعماق دریا و در هر ریگ بیابان و تمامی مخلوقات هست.
شیطان چطور؟ او هم مخلوق خداست و خودش اعتراف کرده که خلقتنی من نار؛ اگر مخلوق است خداوند در قرآن فرمود: الذی احسن کل شی خلقه. خدا هر چیزی را احسن و زیبا خلق کرده است. ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی. نور فراگیر الهی، جن و انس و اشیاء و حیوانات را در بر میگیرد ولی انسان نباید خود را گرفتار یک موجود خاص بکند و خود را از وسعت و فراگیری نور الهی محروم کند.
همه عالم یک گوهر دارد
اشعار مولوی و سعدی و حافظ کمتر برای نسل جوان ما شناخته شده است در صورتی که مضامین عالی و خوبی دارد؛ از جمله در یکی از این اشعار آمده است: به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست/ عاشقم بر همه عالم که همه عالم از او است. در اینجا مرزبندی و ثنویت و سیاه و سفید و نور و ظلمت وجود ندارد. برخی وقتی میخواهند به موضوع جنبه اخلاقی و انسانی بدهند تا اینجا جلو میآیند که همه انسانها از یک گوهر هستند و تفاوتی ندارند ولی همه عالم یک گوهر دارد و از یک مبدا و نور و حقیقت منشا شده است.
چگونه فراگیری نور خدا با تاریکی و ظلمات سازگار است
تعبیری در ابتدای سوره انعام وجود دارد و فرموده است: الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ؛ ستایش خدایی را که آسمانها و زمین را آفرید و تاریکیها و روشنایی را پدید آورد؛ آیا این تعبیر دوگانگی را در جهان نشان نمیدهد؟ این با اینکه نور را یک حقیقت فراگیر در هستی بدانیم چگونه سازگار است؟ این آیه نور و ظلمت را به یک نور نسبت میدهد یعنی خداوند خالق هر دو هست ولی تفاوت هم دارند و سخن در این موضوع بسیار است.
از جمله درباره ظلمات گفته شده است که مقصود از تاریکی، تفاوت حسی است یعنی ما روز و شب را تجربه میکنیم، عدهای بر این باورند و اینطور آیه شریفه را تفسیر میکنند و درست هم هست که اگر روز، مخلوق خداست شب هم هست و اگر خدا خورشید را آفریده ماه را هم آفریده و روز را برای تحرک و شب را برای استراحت و مقصود از این ظلمات نه اینکه واقعیتی به نام ظلمت و تاریکی وجود داشته باشد بلکه بخشی از همین واقعیت هستی، نور عارضی را در برخی زمانها ندارند و تاریک هستند و این منافاتی با نور در نظام آفرینش ندارد.
تفسیر شهید مطهری و علامه طباطبایی درباره تاریکی و نور
شهید مطهری بیان کرده که خداوند در اینجا با زبان مردم حرف زده است؛ مردم تاریکیهایی را میشناسند و خدا برای اینکه دوگانگی را از بین ببرد فرموده است آنچه که نورانی است و آنچه را که شما تاریک میبینید از ناحیه خداوند خلق شده است. علامه طباطبایی هم آورده که در اینجا اشاره به این حقیقت است که چون نور دارای مراتب است هر مرتبه ضعیف و متوسطی از نور فاقد مرتبه قویتر است. یعنی همه مراتب نور، تاریکیای هم دارند و نتیجه آن است که چون خداوند این سلسله مراتب را در موجودات مختلف از فیض خود برخوردار میفرماید همانطور که این حقیقت نور به خدا نسبت دارد محدودیتها هم از یکسو به ماهیات مرتبط است و از طرف دیگر به حق تعالی که نور را افاضه فرموده است. به هر حال با آن اصالتی که نور خدا سراسر هستی را فراگرفته است منافاتی ندارد.
اللهم انی اسئلک بنورک کله؛ خدایا من به عنوان یک موحد پذیرفتهام که سراسر هستی با نور تو روشن شده و مبدا دیگری برای ظهور و بروز اشیاء وجود ندارد و انسان موحد چنین نگاهی به نظام هستی دارد. پس در هر فراز سه جمله هست؛ جمله اول جنبه در خواست و دعا دارد؛ جنبه دوم، اخباری و اعتراف انسان موحد به فراگیری نور خداوند است و جمله سوم مجددا جنبه انشایی دارد ولی درخواست با درخواست جمله اول فرق دارد.