تفسیری بر «شاه شمشاد قدان» حافظ شیرازی
مرحوم کربلایی احمد میرزا حسینعلی تهرانی گفته است که: « روزی جناب شیخ رجبعلی خیاط به من فرمودند: در عالم معنا، روح خواجه حافظ شیرازی را مشاهده کردم که بسیار منبسط بود. خواجه حافظ شیرازی رو به من کرده و گفت: من غزل شاه شمشاد قدان را، در وصف ماه منیر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام سرودم. و از این امر خیلی مسرور بود.»
شاه شمشاد قدان ، خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر منِ درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان
تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود
بنده من شو و برخور ز همه سیم تنان
کمتر از ذره نئی، پست مشو، مهر بورز
تا بخلوتگه خورشید رسی چرخ زنان
بر جهان تکیه مکن ور قدحی مِی داری
شادی زهره جبینان خور و نازک بدنان
پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد
گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان
دامن دوست بدست آر و ز دشمن بگسل
مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان
با صبا در چمن لاله ، سحر می گفتم
که شهیدان که اند این همه خونین کفنان
گفت حافظ من و تو مَحرم این راز نه ایم
از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان
تفسیر شعر
شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
این شعر با عبارت شاه شمشاد قدان شروع می شود که منظور از آن حضرت ابوالفضل (ع) است.
اما در جای دیگر حافظ کلام خود را پس می گیرد و می گوید:
قدت گفتم که شمشاد است و بس خجلت به بار آورد
کاین بهتان چرا گفتم و این نسبت چرا دادم
که گویا به نظر حافظ ابوالفضل در مقام کلام ناگفتنی است و اینگونه پوزش خود را به مراتب اعلام می دارد اما ادامه بحث:خسرو شیرین دهنان این عبارت برگرفته از روایتی است که روزی امام حسین (ع) در جمعی نشسته بودند و حضرت ابوالفضل (ع) که درآن زمان کودک بود با زبان شیوا و بلیغشان با امام حسین (ع) و دیگر افراد به بحث و گفتگو پرداخته بود و چنان با سخنانش افراد مجلس را به حیرت وا داشته بود که امام حسین به وی لقب "شیرین سخن آل نبی" را اهدا کرد.
که به مژگان شکند قلب همه صف شکناناین مصراع اشاره به نام حضرت ابوالفضل (ع) دارد که نامشان عباس بود.عباس در لغت به شیری گفته می شود که با حالت چهره ومخصوصا چشمهایش ، طعمه اش را فلج کرده و ترس و جبن را طوری به وی القا می کند که طعمه خود را در چنگال شیر میبیند و هیچ حرکتی نمی نماید و مسلما به شکار شیر در می آید.
مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان
حافظ خود را در اشعارش خوش سخن یاد می کند اما اینجا در بیت دوم می بینیم که آن را با کسب اجازه از حضرت ابوالفضل (ع) بیان می کند.
تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود
بنده من شو و برخور ز همه سیم تنان
آیا هیچ گاه می توان سیم و زر دنیا را بر بندگی اهل بیت ترجیح داد؟
حافظ به زیبایی هر چه تمام تر این مفهوم را به خواننده می رساند
کمتر از ذره نهای پست مشو مهر بورز
تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان
حافظ در این بیت به نوعی به حب اهل بیت و ائمه اشاره دارد و یاد آور می شود که راه رسیدن به معرفت خداوند از این سمت است نه از سمت …
بر جهان تکیه مکن ور قدحی می داری
شادی زهره جبینان خور و نازک بدنان
به نظر شما زهره جبین که می تواند باشد …؟ آیا غیر از جبین مبارک امام حسین(ع) و حضرت عباس (ع) چه چیزی می تواند باشد؟ آن نازک بدنان غیر از جوانان شهید کربلا و خصوصا علی اصغر که می تواند باشد؟…الله اعلم
پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد
گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان
دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل
مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان
این دو بیت اشاره به حدیثی از امام علی (ع) دارد که از همنشینی با پیمان شکن و بی وفا بپرهیز که باز هم اشاره به افراد سپاه یزید دارد که روزی خودشان و پدرانشان هم رکاب پیامبر و علی بودند و آن روز در مقابل فرزندان رسول خدا قد علم کرده اند….دوستان اهل ادب مسلما به معنای ژرف و عمیق بیت دوم مذکور پی می برند …با اندکی فکر می توان دریافت که منظور دوست و دشمن کیست و اهرمنان کیستند…
با صبا در چمن لاله سحر میگفتم
که شهیدان کهاند این همه خونین کفنان
فصیح ترین قسمت این شعر بی گمان همین بیت است.خونین کفنان ، زیباترین لغت این بیت است که مسلما شهیدان کربلا را یادآور میشود
گفت حافظ من و تو محرم این راز نهایم
از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان
و بالاخره حافظ بیان می کند که من این را از خود نیافریده ام بلکه آن را از می لعل و شیرین دهنان -که در اوایل اشاره شد منظور از شیرین دهنان ، ائمه اطهار هستند- حکایت کرده ام.
راستی همین جا یاد کنم که استاد فاطمی نیا می فرمودند زیر و بینات بیت اول شعر زیر هم اشاره به امام حسین علیه السلام و علی اصغرش علیه السلام دارد:
بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت
و اندر آن برگ و نوا خوش نالههای زار داشت
گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست
گفت ما را جلوه معشوق در این کار داشت