سراشیبی سنت به مدرنیته
نقص جامعه سنتی میتواند مبارزه با هر پدیده جدید و خوب دانستن هر پدیده قدیم باشد، همانطور که نقص جامعه مدرن میتواند مبارزه با هر پدیده قدیم و خوب دانستن هر پدیده جدید باشد، در حالی که به طور کلی زمان، هم پیشرفت دارد و هم انحراف، با پیشرفت زمان باید هماهنگی کرد و با انحراف آن مبارزه.
در جوامع مدرن غربی و اروپایی، مردم به جای مکلف بودن محق هستند و حقوقی دارند، به عبارت دیگر بیشتر به حقوق خود توجه دارند تا به تکالیف خویش. یکی از پایههای اصلی مدرنیته عقلانیت است و در آن مدیریت دینی به صورت گذشته معنایی ندارد بلکه مدیریت را صرفاً یک تخصص میبیند و توسعه پایدار و علوم جامعهشناسی، اقتصاد و مانند اینها در آن نقش بسزایی دارد.
در جوامع غربی و اروپایی، برای گذر از سنت به مدرنیته قدم اول سکولاریسم است. جدایی نهادهای حکومتی و دولتی از نهادهای دینی؛ البته این بدان معنا نیست که نهادهای دینی، دیگر نباید در مورد مسائل عمومی و سیاسی صحبت کنند بلکه نباید دیدگاههای آنها مبنای سیاستگذاریهای عمومی جامعه قرار گیرد. متأسفانه به علت نحوه مدیریت کشور و تنزل جایگاه روحانیت در بین مردم، ناخواسته در درازمدت به این سمت در حال حرکت هستیم. البته در جامعه اسلامی ایران نمیتوان سنت و مدرنیته را به راحتی به شرایط موجود تعمیم داد.
شرایط فعلی کشور بیانگر یک پارادوکس یا گسست عمیق فکری میان نسل گذشته و نسل جدید است. نسل گذشته یا همان سنتی، بر پایه ارزشها و باورهای دینی، روحیه انقلابیگری، پایبند به سنتها و روحیه تقلید است و نسل جدید به شدت سیاستگریز، خواستار آزادیهای فردی و اجتماعی از جمله آزادی بیان و گفتگو و معمولاً به دنبال عقلگرایی، صلح و تعامل با دنیای بیرونی و…
باید بپذیریم که در طول تاریخ همواره نسلهای جدید بر سر باورهای نسلهای پیشین خود شوریدهاند و باید با این واقعیت کنار بیاییم که نسل جدید متفاوت از نسل گذشته فکر میکند و تمایل به هدایت از سمت حاکمیت ندارد. نسل جدید جامعه ما قائل به سیاستهای رادیکالی و به اصطلاح انقلابی نیست و از این نوع تفکر در دنیای امروز دوری میکند. اصلاحاتی که در دهههای گذشته باید نرم و زیرساختی و در طول زمان انجام میشد و از تنش به وجود آمده میان جوانان دهههای مختلف جلوگیری میکرد با نگرشها و دیدگاههای رادیکالی به سرانجام نرسید و اکنون ظرفیت تحمل نسل جدید به مثابه سدی پرآب و سرریز شده است.
نسل جدید به دنبال افق آینده در جامعه است و نسل قدیم بر محور افق تاریخی قدیم به جلو میرود. ما از گسست نسلی عبور کردیم و به سمت تقابل نسلی که رویکرد منفی یک نسل به نسل دیگر است در حال حرکت هستیم و معمولاً نسل جوانتر علیه نسل مسنتر اقدام میکند. در ایران به دلیل رسوخ دین در نهاد مردم جهتگیری به سمت مدرنیته به معنی پایان عصر دینی و اخلاقی نیست.
اما در شرایط فعلی جامعه، تنها راه حل ممکن نه انقطاع سنت است و نه تسلیم آن، بلکه راهحل برونرفت از بحران و پیشرفت جامعه کنار نهادن تفکرهای رادیکالی و تمرکز بر توسعه پایدار و به عبارت دیگر بها دادن به اقتصاد، مسائل اجتماعی و… است.
برای مواجهه منطقی با پدیده شکاف نسلی، سیاستمداران باید فرهنگ گفتگو، انعطافپذیری و مدارا را بپذیرند و درک منطقی از موضوع داشته باشند نه آنکه دولتمردان به جای پیدا کردن راه حل مناسب، خود صورت مسئله باشند برای نسل جدید. در واقع هرگونه لجاجت و سرسختی و تقابل میان نسلها از سوی دولتمردان در طول زمان محکوم به شکست است.
دکتری برنامه ریزی شهری