برجام و هارپاگونیسمِ یورو آتلانتیکی
"خسیس" یکی از خنده دار ترین نمایش های مولیر نمایشنامه نویس فرانسوی است که رفتارهای غیر متمدنانه و غیر انسانیِ "هارپاگون" را دستمایهی خنداندن مخاطباناش می کند؛ و طنازی و زیبایی روایت زمانی هویدا می شود که مخاطب در می یابد که رفتارهای ناچیز و میان مایه؛ چقدر غیر طبیعی است و هارمونی و نظم طبیعی جهان و مناسبات میان انسانها؛ چقدر با حرص، تنگ نظری و زیاده خواهی، تخریب می شود و وقتی تماشاگر نمایش به این صحنهها نگاه می کند؛ به این نتیجه می رسد که چقدر اعمال حقیری که از انسان سر می زند؛ تمسخر آمیز و آزار دهنده و در عین حال خنده دار است و به میانجی این خندهی تلخ؛ اعمال "هارپاگون" و رذائل پسرش "کلئانت" را محکوم می کند به حال دخترش؛ "الیز" تاسف می خورد و پس از پایان نمایش با خود می اندیشد که چگونه می تواند، سخاوت و صداقت را تمرین کند.
قریب ۲۵ سال است که ایالات متحده مانند؛ "هارپاگون" و لندن و پاریس مانند؛ "کلئانت و الیز" وقت تماشاگران کمدی مذاکرات هستهای را در ایران گرفته اند؛ دارایی های مردم ایران؛ توسط "هارپاگون" به سرقت رفته و بلوکه شده و " کلئانت و الیز" در پی دزدیدن این دارایی ها از "هارپاگون" اند تا با آن بتواند با رژیم صهیونیستی و کشورهای نفتی خاورمیانه؛ رمانتیسیسم سیاسیاش را تکمیل کنند و به سودهای سرشار برسند.
تصور مردم ایران در ابتدای شروع مذاکرات هستهای با آمریکا در ۲۵ سال گذشته شبیه مواجهه با ملودرامهای هالیوودی بود که همیشه با داستانهایی پر زرق برق از عشق، سخاوت و فداکاریهای خانوادگی توسعه می یافت اما؛ ایرانیان اکنون متوجه شده اند انتخابشان اشتباه بوده و باید احتمالا به برجام در " سینمایی های ژانر سرقت با تم کمدی" نگاه کنند که هفت تیرکشهای آمریکایی با معاونت ۳ شریک غیر قابل اعتماد، در پی بزرگترین سرقت قرن از دارایی های ایرانیان هستند تا به خیال خود در آخر فیلم؛ رژیم صهیونیستی و چند کشور کوچک دیگر برای آنها دست بزنند، غافل از آنکه تمسخری تاریخی در ذهن مردم متمدن و مسئول ایران و آزادیخواهان جهان را نسبت به خود بر جای گذاشته اند و از عادیسازی شر خود به جلوه دادن شر به جای خیر رسیده اند که بی شک در کتابهای تاریخ ثبت خواهد شد.
جو بایدن نشان داد که جوهرهی اصلی سیاستهای ایالات متحده؛ همان کنسرواتیسم و ارتجاع امثال ترامپ است که با ماسک لیبرال دموکراسی تبلیغ می شود، خساست و دندان گردی ایالات متحده شامل دارایی های خودش نیست بلکه حاصل بلوکه کردن دارایی های مردم ایران است.
سخاوت ایالات متحده از دارایی های خود شامل عنایات ملوکانه از جیب مالیات دهندگان آمریکایی به لابی صهیونیستی آیپک، کمک بلاعوض نظامی و اقتصادی به رژیم کودک کش صهیونیستی، پیروی از رسانه ها و اندیشکده های وابسته به اختاپوس پیری مثل "روپرت مرداک و شرکا" که بر طبل جنگ با ایران می کوبند، چشم پوشی از قتل های ارتجاعی و قرون وسطائی دیکتاتوریهای منطقه و منهدم کنندگان برج های سازمان تجارت جهانی است و هارپگونیسماش؛ سهم مردم متمدن ایران است که جهان را از خطر داعش پاک کردند و ترورهایاش متوجه؛ حافظان امنیت مردم ایران، خاورمیانه و جهان است.
ایالات متحده و EU3 روی میز شام برجام را با چند قوطی کنسرو خالی وعدههای بی تضمین چیده اند و ایران را به ضیافت دروغ، فراخوانده اند.
در حالی که "دولت ملکه در لندن" گیلاسهای اش را با جانسون، تراس و مدیر MI6 به افتخار سود سرشار قرارداد با رژیم صهیونیستی و دولت های حاشیهی خلیج فارس بالا می برد و "الیزه" به افتخار؛ قراردادهای جدید نظامیاش در خاورمیانه، (پس از آنکه آنگلوساکسونها او را در استرالیا به مسلخ منافع بردند)؛ نتیجهی سودِ تورِ خاورمیانهای اش، جشن می گیرد، رژیم صهیونیستی و دولت های حاشیهی خلیج فارس؛ تخم مرغهایشان را در سبد شرق می گذارند و "هارپاگون مغمومِ داستان"؛ علاوه بر صندوقچهی از دست رفتهی منافع بلند مدتاش و حیثیت اخلاقی و اعتبار بر باد رفته اش، خماری فریب خوردگی تاریخیاش توسط EU3 و سایر شرکا را در آینده حس خواهد کرد.
ملت ایران که اولین ضربهی اساسی اعتماد را در جریان سو استفاده از اعتمادش توسط ایالات متحده در ماجرای ملی شدن صنعت نفت خورد، متوجه شده است که آمریکا داور بین المللی خوبی نیست و نمی توان؛ از شر حاکم بر لندن، شکایت به چماقداران در واشنگتن، بُرد.
تاریخ ثابت کرد که دکتر مصدق، خام اندیشانه فکر می کرد که ایالات متحده می تواند از پس دولت ملکه برآید و هر چه پیش رفت فهمید که به خاطر مشتی دلار پاشی در کنگره؛ چگونه ساختار قدرت در ایالات متحده، تمام اعتبار تمدن آمریکا را خرج چند شرور در لندن، تل آویو و پایتخت های کوچک حاشیهی خلیج فارس می کند.
سوال اصلی این است که آیا تاریخ تکرار می شود؟ آیا ایالات متحده در حد گارسون بی جیره و مواجب میز لندن و پاریس، رژیم صهیونیستی و دیکتاتوری های منطقه باقی می ماند، یا بایدن که اکنون با فیگور ترقی خواهی داخلی را یدک می کشد، می تواند، نقش مثبتی را در تاریخ و در برابر ملت ایران ایفا کند؟
حتی مرغ پخته در قابلمه می داند که زورگویی و زیاده خواهی دولت آمریکا در قبال ملت ایران، امری بدیهی است؛ در حالی که دولت ایالات متحده می توانست به خاطر منافع ملت خود، دیوار بی اعتمادی با ایران را به تدریج از میان بردارد و به جای طراحیهای سوخته و بازی در زمین شرکای شرور و غیرقابل اعتمادش، به نزدیک شدن به دولت ایران برای احصای منافع بلند مدتاش در جهان مبادرت ورزد، به گاوی شبیه شده است که ماتادورهای فریبکار او را تحریک می کنند تا با ملت های متمدن درگیر شود.
ملت ایران می داند که کشورش چه اهمیت جغرافیایی در کمربند میان شرق و غرب دارد و همچنین آگاه است که انتخابهای راهبردی ایران؛ معادلات آتی ژئواستراتژیک در جهان را جهت خواهد داد، نزد این ملت؛ چند قوطی کنسرو خالی وعدههای دروغین، تحریم، فشار، قاچاق سلاح، منازعات سایبری، اطلاعاتی، تروریستی، رسانهای، نامنظم و غیره، چندان مهم نیست، بلکه برای ایرانیان؛ مهم این است که انتخاب های جهانی آینده در دست ملت و دولت ایران است.
اگر ایالات متحده بر خلاف همیشه عاقلانه نگاه کند خواهد فهمید؛ برجام قوطی های خالی کنسرو ایالات متحده برای ایران نیست، بلکه منوی شانسی است که ملت ایران روی میز گذاشته و این ایالات متحده است که می تواند از آن تخمِ مرغ طلا و شانس آیندهی جهانیاش را در یک پروسه انتخاب کند یا به منوی شرکای غیر قابل اعتمادش مراجعه نماید.
حال نگاهها به میزهای شام وین؛ خیره شده است، و سوال این است که آیا این "شام آخر" ایالات متحده است یا آغاز تغییر رفتار آمریکا برای آیندهی منافع جهانیاش.
310 310