«مشارکت» ضرورتی فطری و عقلی برای نیل به جامعهای پویا
به انتشار از سایت معرفت نیوز
در جلسات گذشته، به سه رکن از ارکان این نظریه پرداختیم: اول صورت مسئله، یعنی« مشارکت در نظام مردمسالاری دینی» دوم ماده اولیه که «ایمان، اعتقاد، اندیشه وعمل صالح» هست و سوم فاعل یعنی «رهبران و مردم» را عرض کردیم و در ادامه به رکن چهارم، یعنی «هدف و انگیزه از مشارکت» خواهیم پرداخت.
مشارکت به عنوان ضرورتی فطری و عقلی، نقشی کلیدی در پویایی و توسعه جامعه ایفا میکند. با نهادینه کردن فرهنگ مشارکت و فراهم آوردن زمینههای لازم برای مشارکت فعال آحاد جامعه، میتوان به سوی جامعهای آرمانی گام برداشت که در آن رفاه، عدالت و توسعه پایدار برای همه رقم میخورد.
مشارکت اهداف متعددی را دنبال میکند که از جمله آنها میتوان به این موارد اشاره کرد:
فرهنگسازی: مشارکت با نهادینه کردن فرهنگ همکاری، تعامل و همدلی، به ارتقای فرهنگ جامعه کمک میکند.
توسعه و پیشرفت: مشارکت با به کارگیری تواناییها و خلاقیتهای افراد، زمینهساز توسعه و پیشرفت در همه عرصهها میشود.
حل معضلات: مشارکت با تجمیع افکار و ایدهها، راهکارهای موثرتری برای حل معضلات و چالشهای جامعه ارائه میدهد.
تقویت اعتماد و انسجام اجتماعی: مشارکت با ایجاد حس تعلق خاطر و همبستگی در بین افراد، اعتماد و انسجام اجتماعی را تقویت میکند.
تحقق دموکراسی: مشارکت در فرایندهای سیاسی، بستر لازم برای تحقق دموکراسی و حاکمیت مردم را فراهم میکند.
وی د ر ادامه افزود: مشارکت در اشکال مختلفی در جامعه نمود مییابد. از جمله مصادیق بارز مشارکت میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
مشارکت سیاسی: حضور در انتخابات، عضویت در احزاب سیاسی، ابراز نظر در مسائل عمومی و …
مشارکت اجتماعی: فعالیت در سازمانهای مردمنهاد، انجمنها و موسسات خیریه، مشارکت در امور عامالمنفعه و …
مشارکت اقتصادی: سرمایهگذاری، کارآفرینی، تعاون و …
مشارکت فرهنگی: فعالیت در عرصههای هنری، ادبی، ورزشی و …
مشارکت، زمینهای را فراهم میکند تا آحاد مردم، فارغ از جایگاه اجتماعی، در تعیین سرنوشت خود سهیم شوند. این امر به تبادل نظر، هماندیشی و در نهایت، شکلگیری عقلانیت جمعی منجر میشود. در نظامهای مردمسالار، قدرت از طریق مشارکت مردم به دست میآید. انتخاب آزادانه نمایندگان و مسئولین، تجلی این قدرت است. عدم مشارکت، به معنای واگذاری قدرت به افراد یا گروههای خاص و در نهایت، شکلگیری نظامهای استبدادی و دیکتاتوری است.
در نظامهای مردمسالار، سرمایه اجتماعی از اهمیت ویژهای برخوردار است. این سرمایه که همانا مردم و ظرفیتهای آنان هستند، پشتوانه اصلی قدرت ملی و منافع ملی به شمار میرود. حفظ و تقویت این سرمایه، از طریق مشارکت مردم در امور مختلف، امری ضروری است.
یکی از مکانیسمهای حفظ سرمایه اجتماعی، مشارکت مردم در تصمیمگیریها و فعالیتهای اجتماعی است. این امر، نه به عنوان یک دعوت، بلکه به عنوان حقی برای مردم تلقی میشود. همانطور که اعضای هیئتهای مذهبی بدون دعوت و به صورت خودجوش در امور مربوط به عزاداری امام حسین (ع) مشارکت میکنند، مردم نیز باید در امور مربوط به جامعه خود، صاحبکار و مشارکتکننده فعال باشند.
در بحث مشارکت، مردم دعوتی نیستند، بلکه صاحبان اصلی امور هستند. سرمایه اجتماعی، اصل کار و محور اصلی است و بقیه موارد، از جمله مسئولین، ساختارها، برنامهها و … در خدمت آن قرار دارند. طبق اصل 56 قانون اساسی، حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و خداوند این حاکمیت را به مردم واگذار کرده است. این امر نشاندهنده جایگاه والای مردم در نظام مردمسالاری دینی و لزوم مشارکت فعال آنان در امور است.
مردم در نظام مردمسالاری نباید منتظر دعوت یا راهبری دیگران باشند، بلکه باید خود مطالبهگر و فعال باشند. آگاهی و انتخاب آگاهانه، لازمه مشارکت فعالانه مردم است. همانطور که یک تاجر به دنبال افزایش سرمایه خود است، در یک نظام مردمسالار نیز باید دائماً برای افزایش سرمایه اجتماعی، یعنی «مشارکت بیشتر مردم»، تلاش کرد.
وقتی افراد احساس کنند که میتوانند در تصمیمگیریها مشارکت کنند و سهمی در پیشرفت جامعه داشته باشند، کمتر تمایل به ترک کشور و فرار مغزها دارند و مشارکت مردم در فعالیتهای اجتماعی، اعتماد و انسجام بین افراد را افزایش میدهد و این امر به نوبه خود، سرمایه اجتماعی جامعه را تقویت میکند. همچنین وقتی همه افراد در اداره امور جامعه مشارکت میکنند، احساس میکنند که سهمی در سرنوشت خود دارند و این امر به افزایش رضایتمندی آنها از زندگی در جامعه کمک میکند.
وقتی افراد در تصمیمگیریها مشارکت میکنند، از بروز تندرویها و اقدامات افراطی که میتواند به سرمایههای اجتماعی آسیب برساند، جلوگیری میشود. دوم اینکه مشارکت در فعالیتهای اجتماعی، حس مسئولیتپذیری و تعهد افراد نسبت به جامعه را افزایش میدهد و این امر به تقویت مدنیّت و قانونگرایی در جامعه کمک میکند ونکته بعدی اینکه وقتی افراد در فعالیتهای اجتماعی مشارکت میکنند، حس تعلق خاطر آنها به جامعه افزایش مییابد و این امر به حفظ و انسجام جامعه کمک میکند.
وقتی همه افراد در اداره امور جامعه مشارکت میکنند، احساس میکنند که با آنها به طور عادلانه رفتار میشود و این امر به افزایش رضایتمندی آنها از زندگی در جامعه کمک میکند. همچنین مشارکت در فعالیتهای اجتماعی، به افراد فرصت میدهد تا در مورد مسائل و مشکلات خود صحبت کنند و راه حلهایی برای آنها ارائه دهند. این امر به کاهش نابرابریها و افزایش عدالت اجتماعی کمک میکند و در نهایت به افزایش رضایتمندی جامعه میانجامد. و مورد بعدی اینکه وقتی افراد در تصمیمگیریها مشارکت میکنند، احساس میکنند که میتوانند آینده خود و جامعه را به نحو بهتری رقم بزنند. این امر به تقویت حس امید و انگیزه در افراد کمک میکند و در نهایت به افزایش رضایتمندی آنها از زندگی در جامعه میانجامد.
در جامعهای که ساختار مردمسالاری دارد و همه مردم در آن شریک هستند، ساختارهایی شکل گرفته است. به عنوان مثال، در جمهوری اسلامی ایران، رهبری و حکومت با قوای مختلف وجود دارد. هر شهروندی که مشارکتجو است، یک حس وفاداری به این مجموعه دارد و دوست دارد که این مجموعه به خوبی عمل کند. دوست دارد و دعا میکند که وضع کشور خوب شود، مردم و حکومت فعال شوند، شادابی به وجود بیاید و بر دشمنان پیروز شویم. این دوست داشتن و دعا کردن ناشی از وفاداری است.
یکی از نقشها و وظایف مشارکت، افزایش دائمی وفاداری است. وفاداری ما به اصل نظام و حکومت است. اگر مسئولان اعم از رهبری، دولت، رئیسجمهور، مجلس و قوه قضاییه را قبول داریم، به خاطر اصل نظام است. ما شخص را محو در منصب میبینیم. یعنی ولیفقیه محو در ولایت فقیه است و ما به آن ولایت وفادار هستیم حالا هر کس میخواهد باشد.
در تاریخ، بعضی از شیعیان افراط کردند. مثلاً علاقهشان به یکی از امامها آنقدر زیاد شد که وقتی امام از دنیا رفت، قبول نکردند و گفتند او زنده است و غایب شده است. این افراطها باعث شد که برخی از شیعیان روی یک امام یا امامزاده متوقف شوند و به امامهای بعدی نیایند این تجربه تلخی بود که از امام سجاد(ع) به بعد همواره داشتیم و نباید اجازه دهیم تکرار شود. به خاطر افراط برخی از شیعیان در دوره امام کاظم(ع) که تحت فشار زیادی بود، متاسفانه برخی به امام رضا(ع) منتقل نشدند.
در جمهوری اسلامی هم عدهای آنقدر امام خمینی(ره) را دوست داشتند که بعد از رحلت او، به رهبری بعدی منقل نشدند و جزء واقفیه بر امام راحل شدند. بنابراین وفاداری به اصل ولایت باید همیشه حفظ شود که البته وفاداری به شخص فقیه هم ملازم با آن هست اما نباید روی یک شخص متمرکز شویم و اصل ولایت را فراموش کنیم. این مشکلی است که در تاریخ و انقلاب تکرار شده و از آسیبهای فکری است و اعتقادی است.
هدف دیگر مشارکت، تسهیل رابطه میان مردم و حاکمیت است. حاکمیت باید صدای مردم را بشنود و بداند که هویت آن برای رأی و مشارکت مردم است. به تعبیر امام خمینی (ره)، مردم ولی نعمت حکومت اسلامی هستند و این مشارکت به حاکمان یادآوری میکند که مردم صاحب کار هستند و همه چیز مال مردم است.
مشارکت باعث ایجاد احساس مالکیت عمومی بر سرنوشت میشود. افرادی که در انتخابات و تصمیمگیریها مشارکت میکنند، احساس میکنند که سهمی در تعیین سرنوشت خود دارند. این حس مالکیت و وفاداری به نظام از اهداف مشارکت است.
مشارکت هدفی دارد که جامعه باید رشد کند. رشد جامعه محصول فرآیند تعامل و مشارکت همگانی است و توسعه کشور تنها محصول کار دولت یا رهبری نیست. اگر مردم پای کار بیایند، میتوان به توسعه رسید. در غیر این صورت، حتی با بالاترین رشد ملی، نمیتوان به توسعه واقعی دست یافت.
مشارکت یک فرآیند آموزشی است که به جامعه یاد میدهد که حقوق و تکالیف دارند. افراد باید بیایند و از حقوق خود استفاده کنند و مشارکت کنند. نظام و حکومت موظف به تأمین حقوق اجتماعی افراد هستند و این سیستم مشارکت، حقوق و تکالیف را به افراد یادآوری میکند.
مشارکت یک ابزار اساسی برای ارتقای نظام جمهوری اسلامی ایران است. این فرآیند نه تنها به حفظ و تقویت نظام کمک میکند، بلکه به ایجاد حس مالکیت، وفاداری و توسعه منافع ملی نیز منجر میشود. از طرفی، مشارکت به جامعه یاد میدهد که هم حقوق و هم تکالیف دارند و این دو مفهوم باید با هم همراه باشند.
محتوای منتشر شده به صورت خودکار از رسانه ی معتبر خبرگزاری خبر آنلاین جمع اوری شده است و معرفت نیوز در قبال محتوای منتشر شده هیچ مسئولیتی ندارد