مخاطبان آرزوی گورباچف در ایران چه کسانی هستند؟
گروه سیاسی خبرگزاری فارس، میخائیل گورباچف، آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی، شامگاه سهشنبه پس از یک دوره بیماری در سن ۹۱ سالگی در مسکو درگذشت. گورباچف در سالهای ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۱ قدرت را در دست داشت و با اصلاحات خود تلاش کرد اتحاد جماهیر شوروی را به سمت فضای باز سیاسی ببرد، روابط مسکو با واشنگتن را بهبود ببخشد و مانع مداخله ارتش شوروی در انقلابهای کشورهای اروپای شرقی شود. وی پس از فروپاشی شوروی در سال 1991، سه دهه پایانی عمر خودش را به دور از سطح اول سیاست گذراند.
پس انتشار خبر درگذشت گورباچف، بسیاری از مقامات کشورهای غربی با صدور پیامهایی، تأسف خود را از درگذشت او اعلام کردند.
جو بایدن رئیس جمهور آمریکا در بیانیهای گفت که گورباچف آیندهای متفاوت را تصور کرده بود و شجاعت آن را داشت که برای دستیابی به چنین آیندهای موقعیت خود را به خطر بیندازد. بایدن اظهار کرد که نتیجه (چنین اقداماتی) یک جهان امنتر و آزادی بیشتر برای میلیونها نفر بود.
هنری کیسینجر، وزیر امور خارجه اسبق آمریکا نیز درباره مرگ گورباچف تاکید کرد: «مردم اروپای شرقی، مردم آلمان و در پایان مردم روسیه به دلیل انگیزه و شجاعتی که گورباچف در ایدههای مربوط به آزادی مطرح میکرد، بسیار مدیوناش هستند. اتحاد جماهیر شوروی توانایی اجرای کامل چشماندازی را که گورباچف در مقابل آنها قرار داده بود، نشان نداد. اما یاد و خاطره گورباچف در تاریخ به عنوان مردی که تحولات تاریخی را آغاز کرد؛ تحولاتی که به نفع بشریت و مردم روسیه بود، ثبت خواهد شد. اگرچه او به قدر کافی قوی و محکم نبود تا بتواند در برابر احساسات و جوی که به راه انداخته بود، مقاومت کند، اما از طریق کارهایی که شروع کرد و در بخش قابلتوجهی اجرا شد، خدمت بزرگی به بشریت کرد.»
* ماجرای تأسف گورباچف از کمتوجهی به نامه امام خمینی (ره) چه بود؟
در اولین روز سال 1989 میلادى مصادف با 11 دى 1367، نامه تاریخى امام خمینی (ره) خطاب به میخائیل گورباچف آخرین رئیس جمهور شوروى در زمینه مرگ کمونیسم و ضرورت پرهیز روسیه از اتکاء به غرب منتشر شد.
این نامه در شرایطى نوشته شد که اتحاد جماهیر شوروى هنوز به عنوان یک مجموعه برقرار بود، جنگ سرد خاتمه نیافته بود، دیوار برلین به عنوان نماد جدایى شرق و غرب، فرو نریخته بود و حاکمیت کمونیسم بر قانون اساسى شوروى و بر مقدرات مردم در جمهورى هاى این کشور، هنوز برقرار بود. با این حال امام خمینى در نامه خویش به گورباچف از صداى شکسته شدن استخوانهاى مارکسیسم سخن به میان آوردند و وى را از روى آوردن به غرب براى حل مشکلات اقتصادى اتحاد جماهیر شوروى برحذر داشتند.
اگر چه آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروى پاسخ احترام آمیزى به نامه امام (ره) داد و براى برخى از مطالب آن توضیحاتى نوشت، اما سال ها بعد خود با صراحت اعتراف کرد که به این نصایح توجه کافی نکرده بود که به اعتقاد وى باعث فروپاشى این کشور شد.
گورباچف پس از فروپاشى شوروى ابراز تاسف کرد که اگر آن روز به نامه امام خمینى بیشتر توجه مى نمود و مسیر خود را اصلاح مى کرد، هرگز کشورش دچار چنین وضعیتی نمیشد. با وجودى که مخاطب این پیام بلوک شرق بود، اما امروز نیز این نامه زنده است زیرا تأکید دارد تا زمانى که نظام ها، قدرت ها و کشورها بر اساس تفکرات مادى و مادى گرایى بنا باشند و به خداوند و معنویت و نیازهاى فطرى انسان نظر نداشته باشند، محکوم به نابودى و سقوط هستند.
امام خمینى(ره) در نامهشان به گورباچف از صداى شکسته شدن استخوان هاى مارکسیسم سخن به میان آورده بودند و وى را از روى آوردن به غرب براى حل مشکلات اقتصادى اتحاد جماهیر شوروى برحذر داشتند. رهبرکبیر انقلاب اسلامى نه تنها اظهار نظر صریح درباره تحولات جهان کمونیست کردند بلکه فرمودند: از این پس کمونیسم را باید در موزه هاى تاریخ سیاسى جهان جستوجو کرد.
در این نامه آمده بود: «جناب آقاى گورباچف، براى همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزه هاى تاریخ سیاسى جهان جستوجو کرد؛ چراکه مارکسیسم جوابگوى هیچ نیازى از نیازهاى واقعى انسان نیست؛ چراکه مکتبى است مادى و با مادیت نمى توان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت.»
هم چنین ایشان در فرازهاى دیگرى از پیامشان به گورباچف گوشزد کردند:«… شما اگر بخواهید در این مقطع تنها گره هاى کور اقتصادى سوسیالیسم و کمونیسم را با پناه بردن به کانون سرمایه دارى غرب حل کنید، نه تنها دردى از جامعه خویش را دوا نکرده اید که دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران کنند؛ چراکه امروز اگر مارکسیسم در روش هاى اقتصادى و اجتماعى به بن بست رسیده است، دنیاى غرب هم در همین مسایل البته به شکل دیگر و نیز در مسائل دیگر گرفتار حادثه است.»
* چه کسانی دوست داشتند گورباچف ایرانی باشند؟
کارشناسان معتقدند برخی تمایلات و فعالیتهای غربگرایان در ایران قابل مقایسه با اقدامات گورباچف است؛ این مسئله تا جایی پیش رفت که در ابتدای شروع به کار سیدمحمد خاتمی به عنوان رئیس دولت اصلاحات، عدهای وی را به عنوان گورباچف ایران خطاب میکردند و تحولات پس از سرکار آمدن دولت هفتم را با اصلاحات سیاسی گورباچف و کاهش سطح تنش شوروی با آمریکا در دوران وی مقایسه میکردند که رهبر معظم انقلاب انتقاد جدیای نسبت به این مسئله مطرح کردند.
حضرت آیتالله خامنهای در سال ۱۳۷۹ و در جمع کارگزاران وقت نظام در این باره می فرمایند: «بنده به عنوان کسی که از اوّلِ این انقلاب تا امروز در مسائل گوناگون و در عرصههای مختلفِ این نظام، با جوانب و جریان های گوناگون مواجه بودهام؛ هم آدمها را میشناسم، هم حرفها را میشناسم و هم با تبلیغات رسانهای دنیا آشنا هستم؛ به یک جمعبندی رسیدهام که بهطور خلاصه این است: یک طرح همه جانبه امریکایی برای فروپاشی نظام جمهوری اسلامی طراحی شد و جوانب آن از همه جهت سنجیده شد. این طرح، طرح بازسازی شدهای است از آنچه که در فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی اتفاق افتاد. بهنظر خودشان میخواهند همان طرح را در ایران اجرا کنند. دشمن این را میخواهد. من اگر بخواهم قرائن و شواهد این معنا را بگویم، الان در ذهنم هست؛ نه این که بخواهم دنبال نشانههایش بگردم؛ شواهد آشکاری در اظهارات خودشان وجود دارد. در طول این چند سال، از اظهارات مغرورانه و قدرتمندانه و احیاناًحساب نشده آنها – که خودشان هم میگویند فلان مصاحبهای که ما کردیم، عجولانه بود – صحّت این ادعا کاملاً آشکار میشود که آنها به خیال خودشان طرح فروپاشی شوروی سابق را منطبق با شرایط ایران بازسازی کردند و میخواهند در ایران پیاده کنند. البته در چند مورد هم دچار اشتباه شدند که این هم از الطاف الهی است.»
ایشان ادامه می دهند: «دشمنان ما در مواقع حساس در محاسبات خود دچار اشتباه میشوند. البته اینها اشتباهاتی نیست که اگر من ذکر کردم، آنها بتوانند اصلاحش کنند؛ نه، اشتباه در شناختِ واقعیتها دارند. براساس این اشتباه برنامهریزی میکنند و برنامهریزی غلط از آب درمیآید؛ لذا موفّق نمیشوند. آنها برای دفاع از رژیم پهلوی برنامهریزی کردند و با همه قدرت هم ایستادند؛ منتها در شناختِ مسائل ایران، در شناختِ مردم، در شناختِ روحانیت و در شناختِ دین اشتباه کرده بودند؛ لذا شکست خوردند. اینجا هم سرنوشتشان جز این نیست و شکست خواهند خورد.»
رهبر معظم انقلاب همچنین تصریح کردند: « اینها در چند مورد اشتباه کردند: اشتباه اولشان این است که آقای خاتمی، گورباچف نیست. اشتباه دومشان این است که اسلام، کمونیسم نیست. اشتباه سومشان این است که نظام مردمیِ جمهوری اسلامی، نظام دیکتاتوری پرولتاریا نیست. اشتباه چهارمشان این است که ایرانِ یکپارچه، شورویِ متشکل از سرزمین های به هم سنجاق شده نیست. اشتباه پنجمشان این است که نقش بیبدیل رهبری دینی و معنوی در ایران، شوخی نیست.»
به باور کارشناسان، سرنوشتی که گورباچف با اعتماد به کشورهای غربی و به ویژه آمریکا به آن رسید، میتوانند عبرت خوبی برای تمام کسانی که قصد طی کردن این مسیر را دارند باشد؛ در داخل کشور ما نیز غربگرایان میتوانند با ملاحظه روندی که گورباچف در پیش گرفت و نتیجهای که به آن رسید، تحلیل خوبی نسبت به سیاستهای خارجی کشورهای غربی به دست بیاورند و از سرنوشت اعتماد به غرب و به خصوص ایالات متحده آمریکا آگاه شوند.
انتهای پیام/