آخرین و مهمترین خبرهای جهان

حکومت موروثی؟ | یک روحانی: به شبهات پاسخ دهند!

اداکسو

رشید داودی، کارشناسی ارشد علوم سیاسی و همچنین دانش آموخته خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم، درمورد اظهارات اخیر امام جمعه‌ی بهارستان با اشاره به اینکه شخص رهبری بزرگترین مخالف حکومت موروثی است و «اجازه‌ی چنین انحراف بزرگ از جمهوری اسلامی و اندیشه امام خمینی را نخواهند داد و در تقابل با آن تدبیر خواهند کرد»، می‌گوید: اگر مسئولان نظام به هر دلیلی نمی‌خواهند نسبت به کلام آقای موسوی [درمورد حکومت موروثی] موضع‌گیری کنند، اما نسبت به صحبت‌های امام جمعه‌ی خود که می‌توانند موضع بگیرند. ستاد اقامه نماز جمعه، خبرگان، کسی بیاید و بگوید که «شما حق دخالت در این قضیه را ندارید و چه کسی گفته است که شما این قضیه را مطرح کنید؟». آیا چنین سخنان و توجیهاتی، تشویش اذهان عمومی نسبت به جمهوری اسلامی و رهبری سابق و حاضر آن نیست؟!

چند روز پیش ویدئویی از امام جمعه‌ی بهارستان منتشر شد که در آن او به دفاع از سید مجتبی خامنه‌ای (فرزند رهبری) پرداخته است. [لینک]

انصاف نیوز: امام جمعه‌ی بهارستان در سخنرانی با اشاره به اینکه بعد از امیرالمومنین، امام مجتبی زعامت مردم را بدست گرفت، گفته‌اند که چه اشکال دارد سید مجتبی خامنه‌ای «که خاری است در چشم دشمنان و صفات رهبری را هم دارد» امور مردم را به عهده گیرد؟! و همچنین اضافه کردند که «اگر مرحوم اقا مصطفی خمینی هم زنده بود بعد از امام رهبر می شد.» آیا امام اصلا قائل به این بودند که فرزندانشان جایگزین خودشان شوند؟

رشید داودی: اولین و مهم‌ترین نکته‌ در صحبت‌های امام جمعه‌ی بهارستان، یک مغالطه‌ی بزرگ است و آن مقایسه‌ی شرایط فعلی (دوران غیبت) با دوران معصومین است. که چه از حیث مبانی و چه از حیث شرایط زمانه، به هیچ وجه قابل مقایسه نیست و اساس نظریه‌ی ولایت فقیه هم مربوط به دوران غیبت و عدم حضور معصوم است. چارچوب‌های اجرایی این نظریه هم با دوران معصومین متفاوت است. در دوران معصوم مسئله رهبری موروثی یا غیرموروثی نیست؛ نصب الهی است و خداوند مشخص کرده است و کسی از مردم در تعیین رهبری معصومین دخالتی نداشته است. بنابراین اینکه کسی بخواهد به حسب اغراض و اهدافی که در ذهن دارد با مغالطه‌ای روشن شرایط فعلی را با آن دوره مقایسه کند از اساس اشتباه است و مشخص است که نظریه‌ی ولایت فقیه امام خمینی را درست درک نکرده است.

البته دیدگاه برخی آقایان درمورد نظریه‌ی ولایت فقیه مثل مرحوم مصباح یزدی، قرابت به این تفکر دارد؛ اما دیدگاه ولایت فقیه از منظر امام –آن نظریه‌ای که ایشان تبیین کردند و براساس آن، نظام را تشکیل دادند- اساسا با این دیدگاه متفاوت است و در برخی موارد در تعارض است. (که در این مقال جای تفصیل آن نیست.)

نکته‌ی دومی که ایشان که باز هم آمیخته به مغالطه است اشاره به این نکته است که «اگر سید مصطفی در قید حیات بودند اشکالی نداشت که ایشان بعنوان جانشین امام انتخاب شوند»؛ سپس نتیجه می‌گیرد که اگر سید مجتبی خامنه‌ای هم جانشین پدر شود، اشکالی ندارد! در حالی این سخن پر از اشکال است؛

اشکال اول این‌که روح این حرف چه درمورد مرحوم آقا سید مصطفی خمینی، مطرح شود چه درمورد آقا سید مجتبی خامنه‌ای مطرح گردد، به معنای استحاله‌ی نظام جمهوری اسلامی است. چون ویژگی اصلی یا به عبارتی، اصل الاصول نهضت امام، و تاسیس نظام جمهوری اسلامی، تقابل و نفی سلطنت و حکومت موروثی بود. خود مقام معظم رهبری بارها در صحبت‌های متفاوت‌شان در سال‌های مختلف، بعنوان کار بزرگ امام از این قضیه یاد کردند. به این تعبیر که عظمت و بزرگی کار امام بوده که «حکومت و سلطنت و رهبری موروثی را از بین برد».

دومین اشکال این‌که امام خمینی، آن حکیم و دوراندیش فرزندان خود حتی مرحوم سید احمد را برای تصدی بسیاری از امور اجرایی که آن زمان پیشنهاد می‌شد، نهی می‌کردند و اجازه نمی‌دادند. چون بر تالی فاسدهای دور و نزدیک این کار آگاهی داشتند. و طبیعتا به طریق اولی نه بر اساس مبانی فکری‌شان، نه بر اساس اصول انقلاب اسلامی و نه براساس شرایطی که در آن قرار داشتند، اجازه‌ی چنین کاری را هرگز نمی‌دادند. بنابراین کسانی که امروزه چنین ادعای خلافی مطرح می‌کنند طبیعتا به دنبال اغراض و اهدافی دیگر هستند که برای مخفی ماندن آن، به مغالطه‌های پوپولیستی و مقایسه‌های مع الفارق روی آورده‌اند.

لذا نه جانشینی سید مصطفی در آن دوران، مطابق روح قانون و ماهیت جمهوری اسلامی بود، نه تحققش موافق اندیشه امام، و نه در آینده، احتمال چنین مسئله‌ای در مورد سید مجتبی، معقول و ممکن الوقوع است. مگر آنکه عده‌ای بخواهند از جمهوری اسلامی و اندیشه امام، عبور کنند!

اشاره به موروثی بودن حکومت کردید. اما یک وقتی هست که این ماجرا تبدیل به رویه می‌شود و زمانی دیگر هست که تمامی افراد از جمله فرزندان رهبران و مسئولین، مثلا چه مجتبی خامنه‌ای، هم به عنوان یکی از گزینه‌های برابر بررسی شوند. ایراد این موضوع کجاست و حساسیت‌ها به چه دلیل است؟

مقدمه‌ای که میرحسین موسوی بر کتابی که از تجمیع بیانیه‌های ایشان (البته به زبان عربی) پس از انتخاباتی 88، نوشته است و اخیرا منتشر شده است، سرآغاز بحث جدیدی درمورد رهبری موروثی شد. درمورد همین فراز که اشاره به این موضوع داشت نکته‌ی مهم که تاکنون مغفول مانده را اشاره می‌کنم: آقای موسوی درمورد بحث رهبری موروثی جمله‌شان این بود: «بوی ستمشاهی به مشام می‌رسد، می‌گویند اگر سایه‌ی آقا نباشد بحمدلله فرزندانی تربیت کردند که با رای اکثریت خبرگان، رهبری شیعیان جهان را به عهده خواهند گرفت؛ زبانشان لال. مگر سلسله‌ی 2500 ساله ….»

این جمله‌ی ایشان، ظاهرا ناظر به همان عکس‌نوشته‌ای است که دوسال پیش به نقل از یکی از اعضای مجلس خبرگان، از نمایندگان خبرگان خوزستان –آقای فرحانی- با لوگو و نشانی پیجی به‌نام خوزنیوز در فضای مجازی منتشر شد. در این عکس‌نوشته چنین نوشته شده بود: «آیت الله عبدالکریم فرحانی، عضو مجلس خبرگان رهبری: دشمنان بدانند آقا سلامت هستند و خدای ناکرده زبانم لال، سایه‌ی آقا نباشد بحمدلله فرزندانی تربیت کرده‌اند که یکی از آنها به درجه‌ی اجتهاد رسیده و لازم باشد با رای اکثریت خبرگان، رهبری شیعیان جهان را برعهده خواهد گرفت».

جمله‌ی آقای موسوی اگر دقت کنید عین همین تعبیری است که به نقل از آقای فرحانی منتشر شده بود. که کسی در این دو-سه هفته‌ای که صحبت‌های آقای موسوی منتشر شد به این موضوع اشاره‌ای نداشت.

اما نکته‌ی کلیدی ماجرا اینجاست که این صحبت‌ها همان روز توسط آقای فرحانی اگر اشتباه نکنم در گفت‌وگو با خبرگزاری فارس تکذیب شده است. یعنی این عکس-نوشتی که در فضای مجازی منتشر شد ساختگی بود و همان زمان تکذیب شد. و ایشان مدعی شد که اساسا چنین صحبتی نداشتند.

اما آیا چنین صحبتی توسط کسانی –چه اعضای خبرگان، چه از افراد دیگری در سطوح میانی نظام- مطرح می‌شود یا نمی‌شود؟! همین صحبت امام جمعه‌ی بهارستان نشان می‌دهد که کمابیش این صحبت وجود دارد. کسانی به هردلیل و غرضی که خودشان می‌دانند این مسئله را مطرح می‌کنند.

اما آیا جانشین فرزند رهبر بجای پدر اشکال قانونی دارد یا فاقد اشکال است؟! آن نکته‌ای که امام جمعه‌ی بهارستان به آن تاکید می‌کند این است که در متن قانون شرایط انتخاب رهبری ذکر شده و بعد از خواندن شرایط موجود و مصرّح در قانون می‌گویند که در هیچکدام از شرایط مذکور بیان نشده که فرزند رهبری قبلی نباشد. پس طبیعتا اگر کسی واجد آن شرایط باشد اگر فرزند رهبری قبلی هم باشد اشکالی ندارد. این مسئله یا ریشه در جهل دارد، یا ناشی از نشناختن روح قانون و عدم درک ماهیت جمهوری اسلامی است یا به جهت اغراض و اهداف دیگری که خود گویندگان آن از آن مطلع هستند. توضیح مطلب این‌که بسیاری از شرایطی که طبیعتا رهبری باید واجد آن باشد یا لازم است که فاقد آن باشد در متن قانون ذکر نشده است. (که اگر ذکر می‌شد پسندیده‌تر بود) مثل اینکه اخیرا برخی تحلیلگران بیان کرده‌اند که آقای سیدحسن نصرالله واجد شرایط و بهترین گزینه برای رهبری جمهوری اسلامی است! آیا قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اجازه می‌دهد که فردی غیر ایرانی بعنوان رهبری عالی ایران انتخاب شود؟! فراموش نکنید که که این منصب، حتی اگر ریشه در در مبانی فقهی یا کلامی داشته باشد، اما بالمآل منصبی سیاسی است که با رای غیرمستقیم مردم ایران انتخاب می‌شود. لذا طرح مسئله‌ی صلاحیت فلان شخص غیر ایرانی برای تصدی رهبری ایران، اساساً صلاحیت طرح ندارد، چون اگرچه در متن قانون اساسی چنین موضوعی ذکر نشده است که ایرانی بودن جزو شرایط است. اما طبیعتا این مسئله نه امکان وقوعی دارد و نه با روح قانون جمهوری اسلامی موافق است.

مگر می‌شود رهبری جهوری اسلامی ایران که با انتخاب مردم ایران انتخاب می‌شود، فردی غیر ایرانی باشد؟! طبیعتا ایرانی بودن حاکم بر روح قانون جمهوری اسلامی است ولو اینکه به آن تصریح نشده باشد. ضمن اینکه ظاهرا در قوانین و آیین‌نامه داخلی مجلس خبرگان، نیز بر همین نکته تاکید شده است.

بنابراین، روح قانون اساسی و ماهیت جمهوری اسلامی ایران که در نفی و تقابل با نظام موروثی سلطنتی شکل گرفته است، موروثی شدن رهبری را به هیچ وجه مشروع نخواهد دانست.

نکته‌ی مغالطه آمیز دیگری که در سخنان این امام جمعه محترم وجود دارد این است که اگر فرزند رهبری حاضر، اصلحِ افرادِ در معرض جانشینی باشد، چه اشکالی دارد که به عنوان جانشین انتخاب شود؟

در جواب ایشان باید گفت: اولاً انتخاب فرزند (هر چند اصلح،) بجای پدر، نظام را در معرض موروثی شدن قرار می‌دهد! که با روح جمهوری اسلامی مخالف است. دوم مسئله‌ی جانشینی رهبر، صرفا این نیست که باید برای امروز نظام تصمیم گرفت. مسئله اینجاست که شما باید جوری تصمیم بگیرید که سنگ بنایی برای پیدایش یک انحراف بزرگ که بازگشت به حکومت‌های موروثی است، گذاشته نشود!

نکته‌ی سوم این‌که کدامیک از نظام‌های موروثی در دنیا یا در تاریخ ایران، ادعا می‌کرد که فرزند پدری که می‌خواهد جانشین شود، اصلح مردم نیست؟! همه ادعا دارند که اصلح هستند. هیچوقت نمی‌گفتند که «فلان شخص شایسته‌تر است پس او را کنار بگذاریم و این فرد شایسته را انتخاب کنیم».

لذا قانون‌گذاران و محافظان و مجریان قانون نظامی که می‌خواهد سلطنت و حکومت موروثی از بین رود، باید آن را طوری نوشته و تفسیر کنند که نه تنها به فکر امروز و مناسب برای افراد صالحِ موجود باشد بلکه باید به فکر فردا و فرداهای نظام هم باشد که ممکن است افراد ناصالحی از خلأهای آن بهره برده و بر مُلک و مردم حاکم شوند. به عبارت دیگر قانون را باید به گونه ای نوشت و تفسیر کرد که اگر بدترین افراد عهده دار مناسب شوند نتوانند از آن سوء استفاده کنند!

لذا مسئله‌ی رهبری موروثی، صرفا با واجد صلاحیت بودن فرزند حل نمی‌شود، چون نظام را در معرض تبدیل شدن این موضوع به یک رویه قرار می‌دهد. لذا نه تنها امام با تصدی فرزندان خود در مناصب حکومتی مخالفت کردند، خود مقام معظم رهبری ده‌ها بار در طول دوران رهبری خود صحبت کردند علیه حکومت‌ها و سلطنت‌های موروثی و امروزه طبیعتا بزرگ‌ترین مخالف این چنین دیدگاهی، شخص مقام معظم رهبری است.

نکته‌ی چهار که اهمیت بسیاری دارد این است که طرح کنندگان مسئله‌ی جانشینی فرزند بجای پدر، خواسته یا ناخواسته نه تنها شخص مقام رهبری و آقا مجتبی خامنه‌ای را در معرض اتهامِ تلاش برای فضاسازی و مهره‌چینی در مراکز تصمیم‌گیر وسرنوشت‌ساز قرار می‌دهند، بلکه جمهوری اسلامی و رهبری فقید آن را متهم به فریب در تقایل و سرنگونی حکومت موروثیِ سابق می‌کنند.

نباید فراموش کرد که در نفی حکومت موروثی و نهی از جانشین شدن فرزند بجای پدر، مهمترین اشکال ناظر به این اتهام بزرگ است که پسر، از رانت قدرت پدر برای جانشینی استفاده می‌کند یا پدر چنین تلاشی را می‌کند؛ و روشن است که حتی، اگر این قضیه و اتهام صادق هم نباشد، اما شبهه آن به شدت و برای همیشه مطرح خواهد بود.

لذا طرح جانشینی فرزند محترم مقام معظم رهبری بجای ایشان، همه موارد مذکور را مورد اتهام قرار می‌دهد که «به نحوی مردم را فریب دادند. یک حکومت موروثی را از بین بردند و حالا می‌خواهند یک حکومت موروثی تشکیل دهند اما در یک لفافه و ظاهر زیبایی که می‌گویند این قضیه خلاف قانون نیست و بر اساس صلاحیت‌های فرد انتخاب می‌شود و نه براساس اینکه فرزند کدام پدر است». این اتهام‌ها باعث می‌شود که قطعا حتی اگر فرزند رهبری حاضر یا رهبری سابق، اصلح افراد باشند، مادامی که در معرض رانت قدرت، ثروت و موقعیت پدر قرار دارند، حتی اگر انتخابشان بر وفق متن قانون باشد، باز هم مصلحت قطعی و تدبیر معقول ایجاب می‌کند که به عنوان جانشین انتخاب نشود و طبیعتا باید به سمت گزینه‌های دیگر حرکت کنند.

اشاره کردید به بیانیه‌ی مهندس موسوی؛ اطلاعی از نظر سید حسن و باقی خانواده‌ی امام درمورد این بیانیه دارید؟

اطلاعی ندارم. من نظر خودم را می‌توانم بگویم و اگر آنها هم صلاح بدانند نظر خود را بیان خواهند کرد.

در واکنش‌های بعدی به بیانیه ما عکس‌العملی در رد یا تایید این بند از بیانیه درمورد حکومت موروثی ندیدیم. تحلیل‌تان از این موضوع چیست؟

اساسا با توجه به حساسیتی که در این موضوع وجود دارد و همچنین با توجه به محدودیت‌های شدید و شرایط غیر طبیعی که مهندس موسوی در آن قرار دارد، طبیعتا موضعگیری در این باره سخت خواهد بود. اما بنده معتقدم که اگر دقت می‌شد که کلام مهندس موسوی ناظر به کلام منقول از آقای فرحانی بود که تکذیب شده بوده، موضعگیری در این رابطه راحتتر می‌شد.

ولی این موضوع سال‌هاست که بین عوام و خواص مطرح است؛ چرا موضعی گرفته نشده حتی درمقابل این بیانیه که خیلی دیده شده است و بیانیه‌ی مهمی است.

من اشاره کردم که منشا کلام مهندس، به احتمال زیاد نقل فلان شخص بوده است که او تکذیب کرده است اما گفتم که بالاخره همین صحبت‌های امام جمعه‌ی بهارستان یا افراد دیگری که کمابیش این روزها هم شما و هم ما صحبت‌های‌شان را دیدیم –که من معتقدم افرادی در سطوح میانی نظام هستند – شاید به دنبال این قضیه باشند. حتی اگر عده‌ای در سطوح بالای نظام هم به دنبال چنین چیزی باشند، نمی‌توان و نباید دیدگاه آنان را مساوی با تصمیم نظام معرفی کرد. و شخص مقام معظم رهبری بی‌تردید، بزرگترین مخالف این کار بوده و به هیچ وجه اجازه‌ی چنین انحراف بزرگ از جمهوری اسلامی و اندیشه امام خمینی را نخواهند داد و در تقابل با آن تدبیر خواهند کرد.

چرا که این ایده و این افراد با هر هدف و غرضی که دارند، کارشان چه آگاهانه بوده یا از روی ناآگاهی باشد، استحاله‌ی نظام جمهوری اسلامی است.

فرض کنید این قضیه که امام جمعه بهارستان گفتند درست باشد و به وقوع بپیوندد، -که قطعا غلط است و تحقق پیدا نخواهد کرد،- با توجه به عملکرد شورای نگهبان در بررسی صلاحیت‌های انتخابات‌های گذشته –مجلس، خبرگان، ریاست جمهوری- که به‌گونه‌ای بوده که بسیاری از انظار بیرونی می‌گویند این عملکرد را حمل بر مهندسی انتخابات یا حداقل دخالت قطعی در روند انتخابات دانستند؛ خب اگر گزاره‌ای که این امام جمعه‌ی گفته است صادق باشد و تحقق یابد، آیا به معنای تصدیق همه آن اتهامات نیست؟!

دیگر چه چیزی از قانون می‌ماند؟ به عبارت دیگر، آیا این سوال و اتهام که کدام انتخابات بر اساس صلاحیت‌ها بوده در حالی‌که قانون به شکل یک بازیچه‌ی صوریِ بسترساز تبدیل شده است، آیا شبهه، سوال یا اتهام غیر واردی است؟

پس طبیعتا گزاره‌ی رهبری موروثی و تلاش برای توجیه قانونی آن، یا باید از روی جهل مطرح شود، یا از روی تملق باشد – که گاهی برخی کلمات و عباراتی که بکار برده می‌شود بوی مشمئز کننده‌ی تملق‌شان بلند است- یا هم اینکه توسط نفوذیانِ مأمور و ظاهر الصلاحی که می‌خواهند نظام جمهوری اسلامی را از درون استحاله کنند، مطرح می‌شود.

در مجموع، من هم معتقدم آنچه آقای موسوی مطرح کرد، چه منبع اصلی کلامش آن جمله تکذیب شده باشد یا بر آمده از منبع دیگر و استنباط دیگر باشد، سوالی است که شائبه‌ی آن کم و بیش مطرح شده است و لازم است تا توسط نهادها و افراد ذیربط در مورد آن روشنگری صورت گیرد. البته من معتقدم که این انتظار را نباید در حد موضع‌گیری شخص مقام معظم رهبری بالا برد؛ چه که ایشان بارها در نفی حکومت‌های موروثی و اثار زیانبار آن سخن گفته‌اند. اما آیا انتظار معقول و بجایی است که ستاد ائمه‌ی جمعه واکنش مناسبی نسبت با منصوب خود نشان دهند. چون این صحبت‌ها بار معنایی خیلی بزرگی دارد. که گفتم یک سویش مساوی با استحاله‌ی نظام جمهوری اسلامی است. باید در مقابل آن واکنش نشان دهند؛ حال اگر مسئولان نظام به هر دلیلی نمی‌خواهند نسبت به کلام آقای موسوی موضع‌گیری کنند، اما نسبت به صحبت‌های امام جمعه‌ی خود که می‌توانند موضع بگیرند. ستاد اقامه نماز جمعه، خبرگان، کسی بیاید و بگوید که «شما حق دخالت در این قضیه را ندارید و چه کسی گفته است که شما این قضیه را مطرح کنید؟». آیا چنین سخنان و توجیهاتی، تشویش اذهان عمومی نسبت به جمهوری اسلامی و رهبری سابق و حاضر آن نیست؟!

تریبون نماز جمعه تریبون رسمی نظام است؛ امام جمعه با واسطه نماینده‌ی رهبری هستند چون رئیس ستاد ائمه جمعه توسط رهبری انتخاب می‌شود. بنابراین طبیعتا انتساب به حاکمیت دارند. لذا لازم است حتی اگر نیاز ندانستند نسبت به بیانیه‌ی مهندس موسوی اظهار نظر کنند، اما نسبت به صحبت‌های امام جمعه‌شان موضع‌گیری کنند. خصوصا این‌که به راحتی می‌توان حدس زد که میزان بازخورد و اثرگذاری و این صحبت‌ها در جامعه چقدر گسترده و البته منفی خواهد بود.

موضوعی هست که جامانده باشد؟

نه! فقط بازهم به این نکته تاکید می‌کنم؛ برخی می‌گویند رهبری چرا در این مورد صحبت نمی‌کنند. اگر جستجویی در صحبت‌های ایشان که در سایت‌شان وجود دارد کنید می‌بینید که درمورد نفی حکومت‌های موروثی بارها صحبت کرده‌اند. و اساس حکومت اسلامی و اساس حرکت امام را بر نفی چنین حکومت‌هایی دانسته‌اند. طبیعتا موضع ایشان روشن است. بله! یک عده‌ای در سطوح میانی نظام، شاید بخاطر اغراض و اهداف سیاسی خود و یا یک عده‌ای که مخالف نظام هستند و در ارکان نظام نفوذ کردند این قضیه را مطرح می‌کنند و به دنبال استحاله‌ی نظام هستند.

طبیعتا رهبری نه بدنبال این قضیه بوده است و نه خواهد بود و مهم‌ترین و بزرگ‌ترین مانع زمینه‌سازی و تحقق رهبری موروثی ایشان هستند. بنابراین اینکه کسانی بگویند «فرزند رهبران جمهوری اسلامی واجد صلاحیت حداکثری هستند، بخاطر نسبت‌شان با رهبری نیست که مورد انتخاب قرار می‌گیرند»، این قضیه مغالطه‌ای آشکار و گزاره‌ا‌ی غیر مدبّرانه است، چون هم نظام را در معرض تبدیل شدن به یک روند و رویه می‌دهد و هم هیچکسی در طول تاریخ، درتمام حکومت‌های موروثی نیامده است بگوید که «من اصلح نبودم و انتخاب شدم!» بلکه خودش را اصلح می‌داند.

لذا انتخاب فرزندان رهبران بعنوان جانشین پدران، بالمآل حکومت‌ها و نظام‌ها را تبدیل به سلطنت‌های موروثی می‌کند. در ایران اسلامی نیز این قضیه‌ی غلط با روح قانون و ماهیت جمهوری اسلامی نمی‌خواند و حتما لازم است در ارکان نظام نسبت به کسانی که در مناصب زمام‌داری هستند یا از تریبون‌های نظام موضع‌گیری می‌کنند، اگر موضعی برخلاف قانون و ماهیت نظام مطرح می‌کنند باید با آنها برخورد شود تا جلوی تخریب‌ها و اتهامات هم به شخص رهبری و فرزندان ایشان، هم به جمهوری اسلامی و رهبری فقیدش گرفته شود.

انتهای پیام

برچسب هاامام جمعه بهارستان بیانیه ی میرحسین موسوی حکومت موروثی رشید داودی سیدمجتبی خامنه ای سیدمصطفی خمینی مجلس خبرگان رهبری معصومه رشیدیان میرحسین موسوی
منبع : انصاف نیوز

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا