بلوای تحریم «دامن خیلیکوتاه» در تهران سال ۱۳۴۶ / نتیجهی عجیب نظرسنجی سر چهارراههای پر رفت و آمد
فهیمه نظری: مینیژوپ دامنی ده بیست سانت بالای زانو بود که در تهران دههی چهل مد شد و بلوایی به پا کرد. برخی خانوادهها ابدا با این طرز پوشش دخترانشان کنار نمیآمدند تا جایی که مخالف آنان گاه منجر به جدالهای سخت میان آنان میانجامید، گواه آنکه در نیمهی دوم دههی چهل یک بار کیهان در صفحهی حوادث خود تیتر زد: «دختری را که مینیژوپ میپوشید، از خانه بیرون کردند…»
برخی ادارات دولتی نیز به پوشیدن مینیژوپ واکنش نشان دادند. در همین زمینه یکی از تیترهای کیهان در همان برهه این بود: «پوشیدن مینیژوپ در بعضی ادارات ممنوع شد» و در توضیح چرایی این ممنوعیت آمده بود: «رئیس یکی از ادارات اعلام کرد که استقبال خانمهای کارمند از مینیژوپ باعث شده که کارمنان مدتی از وقت اداریشان را صرف چشمچرانی کنند.»، این پوشش تازه باعث اختلاف بین برخی زوجها هم شد. کیهان در این زمینه هم در صفحهی حوادث خود خبری با این تیتر داشت که «مینیژوپ باعث جدایی زن و شوهر شد…»
بلوای مینیژوپ در سال ۴۵ به آنجا رسید که برخی معتمدان محلی در غرب تهران علیه آن قیام، و به خانوادهها و کسبه پیشنهاد کردند: «مینیژوپ را محکوم کنید. مینیژوپپوشهای را به میان خود راه ندهید. با آنها همصحبت نشوید و معامله نکنید. مینیژوپ برای جوانان محروم ما خاصیت یک سم جنسی را دارد…»
یک سال بعد قضیه همچنان جنجالبرانگیز بود، تا جایی که در مهرماه ۱۳۴۶ مجلهی «زن روز»ی تصمیم گرفت در این زمینه یک پژوهش و نظرسنجی میدانی انجام دهد. به دنبال این تصمیم کمیتهای از چند خبرنگار خود با عنوان «کمیته تحقیق» تشکیل داد و آن را مامور انجام این کار کرد. آمارگران این کمیته، مینیژوپ را طی دو هفته به صورتی همهجانبه مورد بررسی قرار دادند. هدف از این بررسیها یافتن پاسخ پرسشهای زیر بود:
«افکار عمومی این پدیدهی جنجالی مد را چگونه تلقی میکند؛ آیا با روی باز آن را میپذیرد، یا با ترشرویی از آن روی برمیگردانند؟
در شهر چه کسانی از این مد طرفداری میکنند و کدام دسته با آن سر مخالف دارند؟
چرا مینیژوپ تا این حد مایهی هیجان و جنجال شده؟
و اصولا حرف حساب موافقان و مخالفان در این باره چیست؟» (زن روز، ۲۲ مهر ۴۶)
خبرنگاران زن روز در قالب این کمیته برای تهیهی نمونهای از افکار عمومی با ۱۰۰ پدر، ۱۰۰ مادر، و ۱۰۰ دختر و پسر جوان از طبقات مختلف و وابسته به طبقات فکری گوناگون جامعه به گفتوگو پرداختند. به حدود صد دوزندگی و مزون سر زدند و سلیقهی مشتریان آنها را از روی دفترهای سفارشهایشان بررسی کردند. بر سر شاهراهها و چهارراههای پرازدحام نقاط مخلف تهران ایستادند و طرز لباس پوشیدن خانمها را رصد کردند. حاصل این پژوهش میدانی جالب بود: ۹۶ درصد پدران، ۸۸ درصد مادران و ۸۵ درصد دختران و پسران جوان مینیژوپ را مدی «بد» و «وسوسهانگیز» دانستند.
پدرها چه میگفتند؟
از میان صد پدری که خبرنگاران زن روز دیدگاهشان را دربارهی مینیژوپ پرسیدند، ۵۰ نفر با هرگونه دامن بالای زانو مخالفت داشتند و ۲۰ نفر بر این عقیده بودند که تا چند سانتیمتر بالای زانو عیبی ندارد. یک نفر حتی بحث در این باره را گناه دانست و گفت: «آقا حرف دامن را با من نزنید، مگر حرف قحط است؟»
دیدگاه برخی از پدران مخالف به این شرح بود:
محمدعلی مشاور، دبیر آموزش و پرورش: «در محیطی که از گلدستهی مسجد هر خیابانش هر صبح و شام صدای الله اکبر میشنوید این افراط و تفریطها را چگونه میتوان توجیه کرد؟»
بهمن داودزاده، کارمند بانک، ۳۸ ساله: «آن وقت که زنان ما شلیته میپوشیدند و هفت لا خودشان را در چادر و چاقچور و روبنده قایم میکردند، زن فرنگی دوشبهدوش مرد در انتخابات ریاستجمهوری و پارلمان شرکت میکرد و در عرصهی مد به اندازهی عرصهی هنر پیشرفت و شوق داشت. حالا چطور ممکن است مد شایستهی همان زن چاقچوری و اسیر قدیمی با مد دختران آن زنان آزاد که دردشان بیدردی و خواستشان تفنن است، یکی باشد؟ بهتر نیست تقلید را رها کنیم و به حقایق و مقتضیات توجه داشته باشیم؟»
هوشنگ پارسینژاد، کارگر چاپخانه: «ما که بر زخم جوانها مرهم نمیگذاریم، چرا نمک بپاشیم. ما که آنها را محروم بار میآوریم و این امکان را نمیتوانیم برایشان به وجود بیاوریم که غرایز و نیازهای طبیعیشان را از طریقی سالم اقناع کنند، چرا این غرایز را با رواج برهنگی و نمایش ساق و را برهنه تحریک کنیم و به آتش تند آن دامن بزنیم؟ چه کسی مسئول این تحریکهای بدون ارضا و عاصیکننده است؟»
و دلیل تنها موافق واقعی مینیژوپ در میان پدران این بود:
«چند سانتیمتر بالا رفتن یا پایین آمدن دامن نه دلیل نجابت است، نه عکس آن. آیا اگر دامنهای کوچولو، پایینتر بیاید، همهی عیبها و مرضهای اجتماعی از میان میرود؟ فساد قبل از مینیژوپ وجود داشت و بعد از آن هم وجود خواهد داشت. همانطور که با آمدن این مد میکروبهای هیزی و هوسرانی و سرکشی به وجود نیامد، با رفتن آن هم از بین نمیرود. پس بیجهت کاسه کوزهها را سر این مد بختبرگشته نشکنید و علیه آن چوب تکفیر برندارید. بگذارید آنها که واقعا مینیژوپ را دوست دارند، از آن لذت ببرند. قول میدهم که رواج و رونق بازار این دامنهای کوچولو نه عفت عمومی را جریحهدار میکند، نه باعث میشود که آسمان به زمین بیاید. تا بشر بوده هوس و هوای نفس هم بوده، مگر این همه که در کتب آسمانی بشر را از هوی و هوس و زنا منع کردهاند دلیلش وجود مد مخصوصی بوده؟ پس چرا این همه نهی از منکر کردهاند؟»
نگاه مادران تابعی از دیدگاه پدران
مادرها که در این زمینه بنا به برداشت کمیته تحقیق زن روز بیشتر تحت تاثیر پدرها قرار داشتند اما دلایلی متفاوت از آنها عنوان کردند. از ۱۲ خانمی که در میان صد نفر تحریم مینیژوپ را تایید نکردند ۹ نفر یا از هرگونه اظهارنظری خودداری کردند، یا نظر بیتفاوتی ابراز داشتند. و تنها سه نفر از «دامن کوچولو» جانبداری کردند.
مخالفان اینگونه گفتند:
دولتبانو شهرزادی، آموزگار: «مسخره است. مینیژوپ برای دخترانِ بار، بیشتر از زنهای نجیب و خانهدار مناسب است…»
هیلدا وارطانیان، کارمند شرکت نفت: «من احساس میکنم این دامنهای کوچولو، شان و شخصیت زن را پایین میآورد. از او یک مانکن، یک مطرب، یک عروسک میسازد که میخواهد با نشان دادن پر و پای لختش نظرها را به خود جلب کند. افراط در هر کاری غلط است.»
ایران لهراسب، خانهدار: «دویدن دنبال مدهای مضحکی مثل مینیژوپ، یک جور غربزندگی است.»
محترم صباحی، کارگر: «زن ایرانی باید لباس ایرانی بپوشد. مینیژوپ یک لباس ایرانی نیست.»
ثریا کاشی، خانهدار: «آیا ریشهی تمام دردها و تبعیضها از زندگی زن ایرانی کنده شده که حالا سنگ مینیژوپ را به سینه بزند و دنبال این تفنن بیمعنی برود. آیا مینیژوپ این ارزش را دارد که در قبال آن بهانهای برای تمسخر و تحقیر زن ایرانی به دست مخالفان بیفتد؟»
مهین عشرتجو، شصتساله، خانهدار: «سر و صورتمان را که برهنه کردهایم دست و قسمتی از سینهمان را هم که برهنه کردهایم، پایمان را هم که تا زانو برهنه کردهایم، حالا اگر نصف رانمان را هم با مد مینیژوپ برهنه کنیم که دیگر مردها برای چی کنجکاوی بکنند و برای چی با حلقه و انگشتر و شیربها به دنبال ما بیایند؟ پول بدهند و چی بخرند؟ […] پس دیگه فاتحهی عشق و شوهر کردن را بخوانیم.
یکی از موافقان نیز با نام پری. م کارمند شرکت خصوصی اینطور گفت: «آن روز هم که کشف حجاب میکردند تا زن جهلزدهی ایرانی را از زندان اندرونی به میان جامعه بکشند، خیلیها با کشف حجاب به مخالفت و دشمنی برخاستند. اما زمان نشان داد که حق با آنها نبود، زمان نشان داد که نگرانی حامیان اندرونی ماندن زن صحت نداشت و آسمان به زمین نیامد بالعکس جامعه از آزاد شدن زن نفع برد و اینکه امروز ۳۷ هزار خانم معلم هزاران هزار فرزندان همان مخالفین… را درس میدهند و در دل آنها نور علم میتابانند. پس کجای کشف حجاب بد بود؟»
شانزدهسالههای طاغی
در آمارگیری یادشده از صد نفر دختر و پسر جوان ۱۵ تا ۲۵ ساله ۸۵ نفر مخالف مینیژوپ بودند. همچنین مشخص شد که شانزدهسالهها در میان طرفداران مینیژوپ از همه سرسختترند؛ از ۵ نفر موافقان پروپاقرص سه نفر در گروه سنی ۱۵ تا ۱۷ سال بودند. ۱۰ نفر هم موافق مشروط بودند با منطق طنزآمیز «مینیژوپ خوب است، به شرطی که خواهر و مادر خودمان نپوشند.»
مخالفان جوان مینیژوپ اینگونه گفتند:
منوچهر شادلو: «من وقتی به یکی از زنان مدپرست و افراطکار برمیخورم، به نظرم میرسد او مینیژوپ را وسیله و بهانهای کرده است تا مقبول بیفتد، نگاههای مردان را به طرف خود بکشد و شعلهی میل و تمنا را در دلها روشن کند. من اگر یک روز تصمیم به ازدواج بگیرم، محال است با یکی از این عروسکهای جاندار پیوند زناشویی ببندم. حتی اگر او ملکهی وجاهت باشد و در ناز و نعمت و ثروت غوطه بخورد.»
آریاننژاد، دانشجو: «پیروی از مد را هیچکس محکوم نمیکند، این افراطکاری است که قابل ملامت و سرزنش است. درست است که شایستگی در برازندگی است و طرز پوشش یکی از ارکان برازندگی به حساب میآید، اما تقلید و افراط در مد هم به برازندگی لطمه میزند.»
طرفداران جوان مینیژوپ در این جامعهی آماری عبارت بود از: یک دختر دانشجوی ۲۰ ساله، یک دختر محصل ۱۵ ساله، دو دختر ۱۶ و ۱۷ ساله و یک پسر دبیرستانی. نازی احمدی، محصل میگفت: «من مینیژوپ میپوشم تا حرص بدخواهان و کهنهپرستان را دربیاورم.» و مهین شباهنگ هم اظهار داشت: «من لباسی را میپوشم که خوشم بیاید. کاری به این ندارم که مردم از آن بدشان میآید یا نه. هر وقت من در کار مردم و زندگی خصوصی آنها مداخله کردم، آنها هم حق دارند مرا به خاطر لباس پوشیدنم مسخره کنند…»
در نهایت نتیجهای که از بررسی این اظهارنظرها به دست آمد این بود که تعداد موافقان جدی مینیژوپ در تهران از ۳ درصد تجاوز نمیکرد.
نتیجه نظرسنجی مزونها و چهارراهها
ضمنا بررسی و جستوجو در سالنهای دوزندگی زنانه و مزونهای پایتخت نشان داد «مینیژوپ» در عین آنکه بر روی دیگر مدها اثری محسوس گذاشته، خودش رو به نابودی و مرگ است.
نتیجهی نظرسنجی بر سر چهارراههای پر رفت و آمد تهران نیز به این شرح بود:
میدان بولوار و خیابان پهلوی [ولیعصر کنونی]: از هر صد زن و دختر ۲۴ نفر چادرپوش، ۵ نفر مینیژوپ پوش (یعنی دامن ده تا ۲۰ سانت بالای زانو) و ۷۱ نفر لباس بیحجاب عادی.
چهارراه شاه [تقاطع جمهوری و ولیعصر/ امیراکرم کنونی]: ۳۳ چادربهسر، ۴ مینیژوپ پوش و ۶۳ نفر لباس بیحجاب عادی.
میدان حسنآباد و خیابان شاهپور [وحدت اسلامی کنونی]: ۷۴ نفر چادرپوش، یک مینیژوپ پوش و ۲۵ لباس بیحجاب عادی
میدان شهناز [امام حسین کنونی]: ۸۸ چادرپوش، یک بالای زانو پوش و یازده نفر بیحجاب عادی.
و نکته جالب توجه اینکه از میدان قزوین تا امامزاده حسن آمارگران کمیتهی تحقیق در میان صدها زن و دختر پیر و جوان حتی با یک بالا زانو پوش روبهرو نشدند و ۹۲ درصد زنان در این مسیر چادر به سر داشتند.
تحریم مینیژوپ توسط جمعیت بیداری زنان
روز دوشنبه ۲۴ مهر ۱۳۴۶ دو روز پس از انتشار نتیجهی نظر سنجی مجلهی زن روز دربارهی مینیژوپ، روزنامهی اطلاعات خبری از تحریم مینیژوپ داد. این تصمیم شامگاه یکشنبه ۲۳ مهر ۱۳۴۶ در جلسهی عمومی «جمعیت بیداری زنان» [۱] در حضور معاون پلیس تهران و جمعی از افسران پلیس و شخصیتهای کشوری اعلام شده بود.
در این جلسه خانم سپهرخادم رئیس جمعیت بیداری زنان گفت: «در این اواخر شکایات متعددی از دوشیزگان و بانوان به جمعیت میرسید مبنی بر اینکه از مزاحمتهایی که در معابر برایشان ایجاد میشود به تنگ آمدهاند. طی بررسی علل اینگونه مزاحمتها به این نتیجه رسیدیم که یکی از علل عمده طرز آرایش و لباس پوشیدن خود خانمهاست به این جهت در حالی که از مسئولین امر انتظار داریم که نسبت به اینگونه مزاحمین سختگیری بیشتری بکنند، از خانمها نیز میخواهیم که در پوشیدن لباس و آرایش خود سنن و شرایط محیط را رعایت کنند و به این جهت پوشیدن مینیژوپ را این جمعیت تحریم کرده است.»
اما خانم صفینیا برخلاف نظر خادم بر این باور بود که تنها «مینیژوپپوشها» نیستند که هدف مزاحمین خیابان هستند و لباس تنها بخشی از مسئله است و نه همهی آن. او گفت: «برای خانمهای مسن نیز از این مزاحمتها فراهم میشود.» و علت این امر را اشکال در آموزش مدارس دانست «در مدارس خود همطراز با دروسی که به محصلین میآموزیم، آداب معاشرت و اخلاق به آنها یاد نمیدهیم و به همین جهت سطح اخلاق عمومی روز به روز پایینتر میآید.» ولی او نیز در پایان سخنان خود مخالفات سرسختانهاش را با پوشیدن مینیژوپ اعلام داشت و گفت: «پوشیدن مینیژوپ از جهت نژادی برای زنهای ایرانی هیچگونه زیبایی ندارد و از جهت عرف و عادت کشور نیز بسیار زننده است و متاسفانه خانوادهها در جلوگیری از پوشیدن این لباس هیچگونه کوششی ندارند.»
پینوشت:
[۱]. «جمعیت بیداری زنان» را در اسفند ۱۳۳۸ تشکیل دادند. «جمعیت بیداری زنان» که به همت اعظم سپهر خادم […] تأسیس شد، […] این جمعیت «بالا بردن سطح فکری زنان و بهبود وضع خانوادگی، اقتصادی، و اجتماعی زنان، از میان برداشتن موانع ازدواج، و آشنا ساختن زنان به حقوق حقهی خود، و مبارزه با مفاسد اخلاقی» را در زمرهی اهدافش قرار داده بود،[۹] و علاوه بر فعالیتهای نیکوکارانه، با انتشار مجلهی بیداری زن که پس از چندی توقیف شد، برگزاری کنفرانسهایی با حضور جامعهشناسان و روانشناسان، و فعالیتهای حقوقی، سعی در ارتقای وضعیت زنان داشت. (مریم حسینخواه، «از کودتا تا انقلاب: حذف طبقهی متوسط از متن جنبش زنان»، آسو، ۱۶ فروردین ۹۷)۲۵۹