این روزهای رژیم کودک کش
نفتالی بنت از ریاست دولت کناره گیری کرده و تا برگزاری انتخابات تازه یائیر لاپید هم پیمان او در ساقط کردن دولت بنیامین نتانیاهو برای دوران گذار و انتقال زمام دولت را در دست دارد و درون سرزمین های اشغالی سطح هشدارهای امنیتی در بالاترین سطوح قرار دارد.
ناظران تحولات این رژیم معتقدند انتخابات پارلمانی جدید در اوایل آبان ماه نیز هیچ اکثریت حتی شکننده ای به احزاب سیاسی برای تشکیل یک دولت پایدار نخواهد بخشید.
انفجارها و نابسامانی های خارج از شمار نیز این جامعه مصنوعی و بی ریشه را ملتهب و معترض کرده است. با توجه به سیر فزونی این رویدادها و رخدادها می توان نکاتی را درباره امروز و فردای این رژیم کودک کش بر قلم جاری کرد.
– ملت به مفهوم حقیقی هرگز در سرزمین های اشغالی شکل نگرفته است. گروه های مختلف از سرتاسر گیتی با پیشینه، نگاه و سبک زندگی متفاوت راهی سرزمینی اشغالی شده اند و تنها چیزی که آنان را متحد و هم داستان می گردانید، اشغال و تصاحب زمین و حق زیستن ساکنان اصلی سرزمین فلسطین بود.
اکنون پس ازنزدیک به هشت دهه از این حضور و اشغال و سرازیر شدن صهیونیستهاازنقاط مختلف جهان، شکاف های درونی جامعه صهیونیست عیان و غیرقابل ترمیم تر از هر زمانی هویدا گشته است.
یهودیان ارتودوکس یا آن گونه که در افواه خوانده می شوند "حریدیم ها" بخش نسبتا قابل توجهی از جامعه صهیونیستی را شکل می دهند. این دسته با قرائت حداکثری از آئین، تنها مشغول تحصیل علوم دینی، توالد نسل و فرزندآوری پرشمار و نیز استفاده از ردیف های مخصوص بودجه در دولت صهیونیست هستند.
بیشتر این جماعت در خشونت های افسار گسیخته و جنایات در سرزمین های اشغالی نقشی موثر دارند. از سوی دیگر بخش های فعال تر جامعه صهیونیست این موضوع را برنتافته و معترض هستند که چرا جماعتی باید از محل مالیات کار و کسب آن ها استفاده کرده و تن پروری و شرارت پیشه کند.
– صهیونیست های ساکن در سرزمین های اشغالی از دو دسته یهودیان شرقی (سافارادی) و یهودیان غربی (اشکنازی) تشکیل می شوند. از ابتدای سر برآوردن این موجودیت نامشروع صهیونیست های غربی یا اشکنازی ها دست بالاتر را در سیاست، اقتصاد و فرهنگ این رژیم دارا بوده اند.
تحصیلات و سطح اقتصادی بالاتر این گروه باعث در اختیار گرفتن پست های کلیدی این رژیم شده است. برای نزدیک به دو دهه است که به دلیل حضور و بروز موثر جریان مقاومت و شکست و بحران های درونی رژیم صهیونیست، موج مهاجرت صهیونیست های اشکنازی به شدت پایین آمده و حتی روند معکوس به خود گرفته است. نرخ بالای زادآوری سفارادی ها در کنار مهاجرت بیشتر این گروه به سرزمین های اشغالی ماهیت قدرت و سیاست را در سرزمین های اشغالی سافارادی گردانیده است. امثال بنیامین نتانیاهو، زیپی لیونی، ایهود اولمرت، آویگدور لیبرمن و موشه کاتساوا نمونه هایی از این دست صهیونیست ها هستند.
این گروه به سبب خاستگاه و البته سبوعیت بیشتر سیاست را در این سرزمین قطبی تر کرده و باعث شکاف های بیشتر، بحران های عمیق و البته جنون و انتحار در میان صهیونیست ها شده و زوال و پوسیدگی رژیم کودک کش را تسریع کرده است.
– جمعیت عرب- فلسطینی ساکن در سرزمین های اشغالی کسر بزرگی از نفوس را تشکیل می دهند.صهیونیست ها گمان می کردند می توانند پیوند این گروه را با ریشه و سرزمین آبا و اجدادی قطع کرده و رابطه این فلسطینیان را با نوار غزه، کرانه باختری و رام الله از میان ببرند و یا برای حل کردن آن ها درون جامعه صهیونیست به عنوان شهروند درجه چندم قدم بردارند.
اما حقیقت و دلبستگی این گروه به دیگر هموطنان شان خود را به خوبی نشان داد و عملیات اشغالگران درمحله شیخ جراح و مقاومت جانانه ساکنان و درخواست کمک از حماس و البته لبیک مقاومت اسلامی نشان داد که این پروژه کاملا شکست خورده است.
علاوه بر این حملات شهادت طلبانه ی ساکنان سرزمین های اشغالی علیه صهیونیست ها خود نمود دیگری از شکست همه جانبه پروژه جامعه سازی صهیونیست ها میان خود و البته ساکنان عرب سرزمین های اشغالی است. حتی منصور عباس دندانپزشک و رهبر حزب عربی رعم در پارلمان رژیم صهیونیستی(کنست) نیکو دریافت که میان نتانیاهو و بنت و دیگران تفاوتی نیست و از ائتلاف پارلمانی حامی زوج بنت-لاپید خارج شد.
– شکاف های حل نشده درون جامعه صهیونیست چنان است که تشکیل دولت به امری شبه محال تبدیل شده است. دولت های لرزان و مستعجل حکایت از پوسیدگی، زوال و هدم قریب خانه عنکبوت است.
در این میان اما سران این رژیم سعی دارند با چنگ و دندان نشان دادن برای جمهوری اسلامی ایران بحران های درونی خود را لاپوشانی کنند. انجام برخی اقدامات خرابکارانه و به شهادت رساندن تعدادی از هموطنان بخشی از این اقدامات این رژیم برای برون سپاری بحران ساختاری خود بوده است.
تلاش برای ساختن یک جلوه مهیب و دامن گستر از سازمان های اطلاعاتی و جوخه های ترور این رژیم وجه دیگری از پروپاگاندای این ساختار پوسیده برای رفو و روتوش درون ویران خویش است.
اما اکنون اهل نظر این سوال را مطرح می کنند، رژیمی که مدعی چنین توان محیر اطلاعاتی و عملیاتی است، چگونه نمی تواند بغل گوش خود مقاومت اسلامی را زمینگیر کند و کار به جایی رسید که نفتالی بنت نخست وزیر سابق از همه شهروندان این رژیم خواست برای دفاع از خود مسلح شوند؟
دقت کنید در همین سال ها و در نزدیک ترین فاصله به صهیونیست ها، مقاومت اسلامی لبنان از نهالی نوپا به درختی تناور تبدیل شد که تاثر و ضرب شصتش را صهیونیست ها و هم پیمانانشان در جنگ سی و سه روزه و دیگر آوردگاه ها چشیده اند.
جمهوری اسلامی ایران اما قدرتمندتر از آن است که رژیم جعلی و کودک کش بتواند با آن هماوردی کند. به روایت سعدی شیرازی "ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست/عرض خود می بری و زحمت ما می داری"
چندی پیش منوشه امیر (نام اصلی منوچهر ساچمه چی) تحلیلگر صهیونیست در گفت و گویی گفت: "ایران به دانش هسته ای و دیگر دانش های لازم دست پیدا کرده است و این حقیقتی است که هیچ نخست وزیری در رژیم صهیونیستی توان تغییر آن را ندارد".