ایران، جامعه بینالمللی و آپارتاید اسرائیل
با آپارتاید خواندن اسرائیل از سوی مهمترین سازمانهای حقوق بشری (جهان) اینک فرصت مناسبی برای فشار بر اسرائیل از این ناحیه فراهم شده است.
سازمان عفو بین الملل، پراعتبارترین نهاد حقوق بشری جهان، پس از تحقیقاتی مفصل و طی گزارشی ۲۸۰ صفحه ای اسرائیل را یک رژیم آپارتاید اعلام نمود. این گزارش جرم اسرائیل در این زمینه را در ردیف جنایت علیه بشریت، که از نظر حقوق بشر بین المللی از سنگین ترین جرمهاست، بشمار آورد. اینک اسرائیل تنها رژیمی است که رسما توسط نهادهای بین المللی حقوق بشر آپارتاید خوانده می شود.
این تحول مهم، که بازتاب وسیعی در جامعه بین المللی داشت، انعکاس چندانی در کشور ما پیدا نکرد. شاید یک علت آن تبلیغات گسترده ای است که گاهی علیه نهادهای بین المللی حقوق بشر به ویژه عفو بین الملل جریان داشته است. در این تبلیغات معمولا عدم اتخاذ موضعی محکم در برابر اسرائیل یک دلیل آشکار بی صداقتی این نهادها و حتی دلیلی بر ماهیت صهیونیستی آنها قلمداد می شده است.
پیش از عفو بین الملل، دیده بان حقوق بشر، دیگر نهاد پراعتبار حقوق بشری، طی گزارشی در سال ۲۰۲۱ اسرائیل را به جرم مشابهی متهم نموده بود. اما قبل از آنها، شخصیتها و دانشمندان برجسته ای در شکل گیری این تحول مهم تاثیرگذار بودند. شاید اولین شخصی که به شیوه ای علمی رژیم اسرائیل را با آپارتاید آفریقای جنوبی قابل مقایسه دانست یوری دیویس (Uri Davis) دانشمند اسرائیلی بود. او (در سال ۱۹۸۷) در کتابی با نام اسرائیل: یک کشور آپارتاید (Israel: An Apartheid State) این ایده را مطرح نمود. یوری دیویس که از خانواده ای یهودی بود بعدها مسلمان شد، به فلسطینی ها پیوست و اینک یکی از مسئولان روابط خارجی سازمان آزادیبخش فلسطین است.
پس از او شخصیتهای دیگری در گسترش این ایده نقش مهمی ایفا کردند. جیمی کارتر رئیس جمهور اسبق آمریکا، که حقوق بشر از اولویتهای سیاست وی بشمار می رفت، در کتابی به نام فلسطین: صلح نه آپارتاید (Palestine: Peace not Apartheid)، که چندین بار به زبان فارسی ترجمه شده است، از اصطلاح آپارتاید برای توصیف اسرائیل استفاده نمود. کتاب پرفروش او نقش زیادی در انتشار و مقبولیت ایده آپارتاید به عنوان مفهومی که می تواند رژیم اسرائیل را توصیف نماید، داشت. این امر موجب شد طرفداران اسرائیل کینه شدیدی از او به دل گرفته و او را به یهودی ستیزی متهم نمایند. پروفسور ایلان پاپه مدیر مرکز اروپایی مطالعات فلسطین (که به دلیل مواضع ضدصهیونیستی از دانشگاه حیفا در اسرائیل اخراج شد) در کتابی به نام مردمانی جدا شده (Peoples Apart) این ایده را دنبال نمود و توسعه داد. همچنین کتاب تاثیرگذار وی، پاکسازی نژادی فلسطین (The Ethnic Cleansing of Palestine) که چندین بار به فارسی ترجمه شده است، در مشروعیت بخشیدن و رواج استفاده از مفهوم پاکسازی نژادی به عنوان سیاست اسرائیل در تعامل با فلسطینی ها نقش بی نظیری داشت. در این زمینه، همچنین، نقش ارزنده یک انجمن حقوق بشری اسرائیلی به نام بتسلم (B’Tselem) شایان ذکر است.
در همه این تحولات اساسی که نهایتا به یک دستاورد مهم، آپارتاید خواندن اسرائیل، منجر شد متاسفانه جهان اسلام، کشورهای اسلامی و مسلمانان نقش کمرنگی داشتند. این نمونه، در کنار سایر نمونه های مشابه، نشان می دهد جهان اسلام تا چه اندازه از تحولات و جریانهای مهم بین المللی دور افتاده، از شناخت درست جهان بازمانده و در نتیجه قدرت تاثیرگذاری خود را از دست داده است.
از چشم انداز اسرائیل، آپارتاید احتمالا دردناکترین و خطرناکترین اصطلاحی است که می توان در توصیف اسرائیل استفاده نمود. مهمترین دلیل آن بار سنگین سیاسی، حقوقی و روانی است که از ناحیه نمونه قبلی آپارتاید، آفریقای جنوبی، برجای مانده است. از این چشم انداز رژیم آپارتاید رژیمی استعماری و نژادپرستانه است که حقوق مردم بومی را بطور سیستماتیک به نفع مهاجران بیگانه نقض می کند و از این حیث مشروعیت آن برای حکومت محل سوال است. چنین رژیمی، براساس نمونه برخورد با آپارتاید آفریقای جنوبی، باید از سوی جامعه بین المللی تحت فشار و تحریم قرار گیرد تا حکومت را به همه شهروندان (یک سرزمین) واگذار نماید و به همه آنها حقوقی برابر اعطا نماید. در جامعه بین المللی فشار بر چنین رژیمی به منظور تغییر آن می تواند امری مشروع و حتی مطلوب بشمار آید.
با آپارتاید خواندن اسرائیل از سوی مهمترین سازمانهای حقوق بشری (جهان) اینک فرصت مناسبی برای فشار بر اسرائیل از این ناحیه فراهم شده است. آپارتاید خواندن اسرائیل، تحریم اسرائیل و درخواست تغییر رژیم در این کشور اینک یک مطالبه مشروع حقوق بشری و بین المللی است و می توان جهان را بر سر آن جمع و هم صدا نمود. زمان آن فرارسیده است که این تحول از سازمانهای حقوق بشری به سازمان ملل و سایر سازمانهای بین المللی چون جنبش عدم تعهد منتقل شود و به قطعنامه و مصوبات رسمی بدل گردد.
در چنین شرایطی، که برای مبارزه با اشغالگری و تجاوزات اسرائیل مواضع مشروع و جهان پسندی چون مبارزه با آپارتاید و تغییر رژیم آپارتایدی وجود دارد، استفاده از مواضعی چون نابودی اسرائیل و حذف آن از نقشه جهان توجیه چندانی ندارد. در واقع برخلاف آپارتاید خواندن اسرائیل که فشاری جهانی، فراگیر و سنگین بر اسرائیل وارد می کند، شعارهای نابودی می تواند تاثیرات معکوسی برجای گذارد. اهم دلایل این امر در موارد زیر خلاصه شده است:
۱) برخلاف مفهوم آپارتاید (یا ضرورت مبارزه با آن)، که ریشه در ارزشهای حقوق بشری دارد، اصطلاح نابودی اسرائیل می تواند به ارزشهای ضدحقوق بشر مانند اعمال خشونت، قتل و کشتار، یهودی ستیزی و حتی به راه انداختن هولوکاست علیه یهودیان منتسب و تفسیر شود. این تفسیر با توجه به دسترسی گسترده لابی اسرائیل به رسانه های گروهی قدرتمند در جهان منتشر می شود و می تواند موضع حق طلبانه جمهوری اسلامی ایران در قبال اسرائیل را لکه دار نماید.
۲) ایده نابودی اسرائیل، به عنوان موضعی رسمی، هیچ طرفداری در میان کشورهای جهان ندارد. نزدیکترین کشورها به جمهوری اسلامی ایران، مانند سوریه و عراق، از اتخاذ چنین مواضعی پرهیز می نمایند. این امر به انزوای مواضع ضداسرائیلی کشور در جهان انجامیده است.
۳) کشورهای دیگر نه تنها با این موضع کشورمان همراهی نمی کنند بلکه اغلب آنها فعالانه با آن مخالفت می ورزند. این مخالفان نه تنها کشورهای غربی بلکه حتی شامل دوستانی مانند روسیه و چین نیز می شود. مخالفت گسترده جامعه بین المللی (با این موضع) هزینه سنگینی را بر جمهوری اسلامی ایران تحمیل می نماید.
۴) این موضع ضداسرائیلی، شاید چالشهایی را بر اسرائیل تحمیل نماید، اما فرصتهای آن نیز باید درنظر گرفته شود. یک دلیل مشخص برای وجود چنین واقعیتی بازتاب گسترده مواضع این چنینی مسئولان کشور توسط مقامات اسرائیلی است. آنها دائما و در عرصه های مختلف به دنیا گوشزد می کنند که ایران در صدد نابودی اسرائیل است. اسرائیل با استفاده از این موضوع نه تنها مواضع جمهوری اسلامی ایران در حوزه دفاع از مردم فلسطین را بدنام می نماید بلکه اقدامات و جنایات خود مانند حمله به سوریه و حتی دستیابی به سلاح اتمی را توجیه می نماید.
۵) احتمالا یک دلیل ادامه این موضع گیری، اشتباهی محاسباتی است که ناشی از عدم شناخت جامعه اسرائیلی و روانشناسی آن است. در ایران تصور می شود چنین موضع گیریهایی مسئولین اسرائیلی و جمعیت صهیونیستهای اسرائیل را به وحشت می اندازد و آنها را به مهاجرت معکوس تشویق می کند. این تصورات، به حکم آمارهای موجود، با واقعیت فاصله دارد. تجربه جامعه اسرائیلی از تاریخ درگیری با دشمنان موید این گزاره است که تندترین مواضع علیه اسرائیل در تاریخ، مانند مواضع تند و ضداسرائیلی جمال عبدالناصر و صدام حسین، به بدترین ناکامیها انجامیده است.
جمهوری اسلامی ایران از طریق ایده همه پرسی، به عنوان راه حلی برای حل مشکل فلسطین، موضع منصفانه و جهان پسندی برای مسئله فلسطین ارائه کرده است اما مواضع تکروانه ای مانند نابودی اسرائیل عملا این مواضع قابل قبول را تحت الشعاع قرار داده است. البته، براساس همه اصول پذیرفته شده بین المللی، جمهوری اسلامی ایران حق دارد در برابر تهدیدات اسرائیل و حملات آن از خود دفاع نماید. اتخاذ مواضع محکم در برابر تهدیدات اسرائیل با طرح تهدیدات متقابل (که ماهیتی مشروط دارد)، امری علیحده و واجد مشروعیت بین المللی است.
اما طرح ایده نابودی اسرائیل و حذف آن از نقشه جهان، همچنانکه عرض شد، در شرایط کنونی شانسی برای توفیق ندارد و نه تنها موجب فشاری جدی بر اسرائیل نمی شود بلکه زمینه را برای فشار بر کشورمان و مواضع فلسطینی آن فراهم می نماید. مبارزه با آپارتاید و اشغالگری رژیم صهیونیستی و ضرورت تغییر رژیم آپارتاید و نژادپرستانه حاکم بر اسرائیل، که موضعی قابل قبول و مشروع (در جامعه بین المللی) است همه خواسته های جمهوری اسلامی را در بر می گیرد. ایران به دنبال کشتار یهودیان یا نابودی فیزیکی اسرائیل نیست. آنچه جمهوری اسلامی خواسته است و می خواهد تغییر رژیم صهیونیستی و روی کارآمدن نظامی است که نماینده همه مردمان این سرزمین، اعم از یهودی، مسیحی و مسلمان باشد و حقوق برابری برای همه شهروندان فلسطینی قائل باشد. این خواست جمهوری اسلامی به خوبی در ایده همه پرسی منعکس شده است. ایران حتی هیچگاه خواستار تاسیس جمهوری اسلامی در فلسطین نشده است. اما همه این مواضع جهان پسند و مشروع تحت الشعاع شعار نابودی اسرائیل و مواضعی از این دست قرار گرفته و مانع پیشرفت سیاست ایران در این زمینه شده است.
۳۱۱۳۱۱