بازگشت تهدید هستهای
ورای خونریزی و تخریب های بی مورد، حمله روسیه به اوکراین خطر نشت تشعشعات و حتی جنگ هسته ای را نیز افزایش داده است. جهان که در طی یک پنجره کوتاه صلح در اوایل دهه ۱۹۹۰ به درس های جنگ سرد توجه نکرد، اکنون با عواقب آن زندگی می کند.
نبرد اخیر بین نیروهای روسی و نیروهای اوکراینی در محدوده نیروگاه اتمی زاپروژیا اوکراین نشان داد که جهان در حال حاضر چقدر به یک کابوس وحشتناک نزدیک است: نشت گسترده تشعشعات. زاپروژیا، بزرگترین تأسیسات هستهای اروپا، دارای شش راکتور هستهای است که هر یک از آنها ممکن است به دلیل آتشسوزیهایی که در زمان گلوله باران این تأسیسات توسط روسیه و درگیری در این نیروگاه آغاز شد، به خطر بیفتد. این که شعله های آتش به سرعت خاموش شد، گواهی بر حرفه ای بودن و شجاعت کارگران تاسیسات است. اما با مداخله افسران روسی در کارکرد نیروگاه، رآکتورهای زاپروژیا همچنان در خطر هستند.
جهان خوش شانس بود، همانطور که در حمله به همان اندازه خطرناک نیروهای روسی به نیروگاه بسته شده چرنوبیل در روزهای اول تهاجم خوش شانس بود. با این حال هنوز نیم دوجین راکتور هستهای دیگر در سراسر اوکراین پراکنده هستند، که به این معنی است که بدترین سناریو همچنان یک احتمال زنده است. انتشار مواد رادیواکتیو می تواند کل مراکز جمعیتی را غیرقابل سکونت کند و نه فقط در مجاورت آن، صدها هزار نفر را تهدید کند.
در آستانه حمله روسیه، بنت رامبرگ، نویسنده کتاب «نیروگاه های هسته ای به عنوان سلاح برای دشمن»، به ما یادآوری کرد که «پس از فاجعه چرنوبیل در سال ۱۹۸۶، «مقامات شوروی مجبور شدند صدها هزار نفر را جابجا کنند و بخش های زیادی از کشاورزی، زمین و جنگل حاصل از تولید چندین دهه را حذف کنند.» در میان راههایی که درگیری در اوکراین میتواند به اروپا و شاید فراتر از آن سرایت کند، پیامدهای هستهای یکی از سمیترین و فراگیرترین آنها خواهد بود.
با این حال، حتی بدتر از آن، حمله اتمی خواهد بود. فراتر از تلفات هولناک زندگی و آواره شدن میلیون ها نفر، نگران کننده ترین ویژگی جنگ اوکراین، معرفی مجدد سلاح های هسته ای به عنوان یکی از اجزای اصلی ژئوپلیتیک بوده است. ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، پس از هشدار درباره اینکه هر قدرت مداخلهگری با «عواقبی که قبلاً در تاریخ خود تجربه نکرده» مواجه خواهد شد، به موج اول تحریمهای غرب با قرار دادن نیروهای هستهای روسیه در حالت آمادهباش بالا واکنش نشان داده است.
حکمت جنگ سرد
حرکت پوتین چیزی است که از دهه ۱۹۶۰، زمانی که جهان در طول بحران موشکی کوبا و دوباره در طول جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۷۳ در پرتگاه هولوکاست هستهای فرو رفت، ندیدهایم. در آن زمان، به نظر میرسید که کشورهای پیشرو دارای سلاح هستهای درک میکردند که گسترش سلاحهای هستهای خطر آخرالزمان هستهای را افزایش میدهد. بین سالهای ۱۹۶۵ و ۱۹۶۸، آنها درباره معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای مذاکره کردند که در سال ۱۹۷۰ لازمالاجرا شد.
با توجه به اینکه جنگ سرد پس از سرکوب "بهار پراگ" در چکسلواکی توسط شوروی در اوج خود بود، NPT یک اجماع قابل توجه را نشان داد. NPT در حال حاضر دارای ۱۹۱ امضاکننده از جمله پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد است. متن معاهده «ویرانیهایی را که با یک جنگ هستهای بر تمام بشریت وارد میشود» تصدیق میکند و امضاکنندگان را متعهد میسازد که «مذاکرات را با حسن نیت در وهله اول در مورد اقدامات مؤثر مربوط به توقف مسابقه تسلیحات هستهای و سپس با خلع سلاح هسته ای دنبال کنند».
NPT با مجموعه ای از اقدامات کنترل تسلیحات دنبال شد که مهمترین آنها توافقات دوجانبه بود که زرادخانه هسته ای شوروی و ایالات متحده را به میزان قابل توجهی کاهش داد. در اوایل دهه ۱۹۹۰، آفریقای جنوبی اولین (و هنوز تنها) کشوری بود که برنامه تسلیحات هسته ای و زرادخانه خود را به طور داوطلبانه برچید. با پایان دوران آپارتاید، دولت دکلرک که به دنبال پایان دادن به انزوای بین المللی کشور بود، NPT را در سال ۱۹۹۱ امضا کرد.
تقریباً در همان زمان، کشورهای تازه استقلال یافته بلاروس، قزاقستان و اوکراین تسلیحات هستهای را از اتحاد جماهیر شوروی پس از فروپاشی آن در سال ۱۹۹۱ به ارث برده بودند. اما آنها به سرعت زرادخانههای خود را به روسیه تحویل دادند و به عنوان یک کشور غیرهسته ای به NPT پیوستند. مانند آفریقای جنوبی، هر کدام خود را در معرض راستی آزمایی آژانس بین المللی انرژی اتمی قرار دادند تا از ماهیت صلح آمیز فعالیت های هسته ای خود اطمینان حاصل کنند.
البته استثناهای قابل توجهی برای این روند مثبت وجود داشت. در ماه مه ۱۹۹۸، هند چندین آزمایش تسلیحات هستهای زیرزمینی انجام داد که پاکستان را به انجام همین کار رساند. از زمانی که کره شمالی برای اولین بار توانایی های هسته ای خود را در سال ۲۰۰۶ نشان داد، برنامه هسته ای خود را توسعه داده و به طور منظم آزمایش های موشک های بالستیک قاره پیما را انجام داده است. این سه کشور، همراه با اسرائیل، دارای تسلیحات هسته ای هستند، اما خارج از NPT باقی مانده اند.
سرانجام، اگرچه معاهده منع جامع آزمایش هسته ای (CTBT) توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۹۶ تصویب شد، اما هرگز لازم الاجرا نشد، زیرا کشورهای هسته ای کلیدی آن را تصویب نکرده اند. به طور مشابه، معاهده منع تسلیحات هسته ای در سال ۲۰۲۱ اجرایی شد، اما هنوز حمایت هیچ یک از کشورهای هسته ای را جلب نکرده است.
بازگشایی بزرگ
در پایان جنگ سرد، بین سالهای ۱۹۸۹ و ۱۹۹۱، امیدهای زیادی برای ایجاد نظم جهانی جدید مبتنی بر کاهش تسلیحات هستهای، همکاری چندجانبه برای امنیت و توسعه، و همبستگی در مواجهه با تهدیدات مشترک مانند تغییرات آب و هوایی و همه گیری مرگبار وجود داشت. اما این امیدها به ویژه تا جایی که به تسلیحات هسته ای مربوط می شود، به سرعت از بین رفت. عادات قدیمی و غریزه بقا سخت از بین می روند. این پنجره کوتاه صلح به هدر رفت و شرایط را برای افزایش ناامنی هسته ای که اکنون با آن مواجه هستیم، ایجاد کرد. بسیاری از توافقهای هستهای که برای دههها صلح را در اروپا تقویت کرده بودند، اجازه زوال یا لغو شدن توسط امضاکنندگان کلیدی آن داده شدند.
به عنوان مثال، در سال ۲۰۰۲، ایالات متحده، تحت ریاست جمهوری جورج دبلیو بوش، از معاهده ضد موشک های بالستیک که استقرار سامانه های موشکی دفاعی هسته ای را از سال ۱۹۷۲ محدود کرده بود، خارج شد. سپس در سال ۲۰۱۹، دولت دونالد ترامپ خروج آمریکا از توافقنامه نیروهای هستهای میانبرد را با استناد به «نقض مستمر معاهده توسط روسیه» اعلام کرد که از سال ۱۹۸۷ روسیه و ایالات متحده را از استقرار موشکهای زمینی در برد ۵۰۰ تا ۵۵۰۰ کیلومتر (۳۱۰ تا ۳۴۲۰ مایل) منع کرده بود. روسیه در مارس همان سال از INF خارج شد. در سال ۲۰۲۰، ایالات متحده از معاهده آسمان های باز خارج شد و سال بعد روسیه نیز از آن خارج شد. از سال ۲۰۰۲، این توافقنامه به امضاکنندگان اجازه می داد تا پروازهای شناسایی را بر فراز قلمرو یکدیگر برای راستی آزمایی پایبندی هسته ای انجام دهند.
برچیده شدن این معماری پیچیده امنیتی مطمئناً لحظه کنونی را خطرناک تر کرده است. اما حتی اگر این قراردادها هنوز پابرجا بودند، کار مهندسی مجدد نظم جهانی پس از ۱۹۸۹ ناقص می ماند. آنچه پس از پایان جنگ سرد پدیدار شد، عمیقاً ناقص بود. موارد بسیار زیادی وجود داشته که در آنها هنجارهای بین المللی منع استفاده از زور به جز در دفاع از خود نادیده گرفته شده است. مواردی که کنوانسیون های حفاظت از حاکمیت و مرزهای دولت ها نقض شده و مواردی که حقوق اولیه بشر وقیحانه نقض شده است. پس از ۳۰ سال از چنین تخلفاتی، هنجارهایی که ما امیدوار بودیم پس از جنگ سرد ایجاد کنیم، قدرت خود را از دست داده اند.
علاوه بر این، در حالی که چندجانبه گرایی در جهان به هم پیوسته ما ضروری است، آن نیز اغلب به حاشیه رفته و نادیده گرفته شده است. اگرچه شورای امنیت این قدرت را دارد که «اقدامات اجرایی برای حفظ یا بازگرداندن صلح و امنیت بینالمللی اتخاذ کند»، همچنان از انجام آن ناتوان است. توانایی آن برای اقدام، دائماً به دلیل اختلاف بین پنج عضو دائم دارای حق وتو: چین، فرانسه، روسیه، بریتانیا و ایالات متحده که هر کدام از منافع خود دفاع می کنند، نه از صلح و امنیت جهانی، تضعیف می شود.
زمان های خطرناک
نظم جهانی متزلزل، گزینشی و پر از حفره ها و استانداردهای دوگانه ما را به این نقطه رسانده است. روند کلی مثبت بین دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۹۰ به شدت معکوس شده است. طبق اعلام فدراسیون دانشمندان آمریکایی: بر خلاف موجودی کلی سلاح های هسته ای، تعداد کلاهک های موجود در انبارهای نظامی جهانی – که شامل کلاهک های اختصاص داده شده به نیروهای عملیاتی می شود – یک بار دیگر در حال افزایش است. ایالات متحده همچنان ذخایر هسته ای خود را به آرامی کاهش می دهد. فرانسه و اسرائیل ذخایر نسبتاً پایداری دارند. اما گمان می رود چین، هند، کره شمالی، پاکستان و بریتانیا و احتمالا روسیه همگی در حال افزایش ذخایر خود هستند.
همانطور که در جنگ اوکراین دیدیم، سلاح های هسته ای بار دیگر به ابزار استراتژی امنیتی تبدیل شده اند. همه نه کشور دارنده تسلیحات هسته ای – چین، فرانسه، هند، اسرائیل، کره شمالی، پاکستان، روسیه، بریتانیا و ایالات متحده – در واقع اکنون در یک مسابقه دیوانهوار برای مدرن کردن زرادخانههای خود هستند.
حتی بدتر از آن، کشورهای دارنده تسلیحات هسته ای از فناوری های جدید سایبری و هوش مصنوعی و همچنین موشک های مافوق صوت پیشرفته علمی-تخیلی که برای فرار از سیستم های دفاعی موجود طراحی شده اند، بهره می برند. و بسیاری – از جمله بریتانیا و فرانسه – اکنون تسلیحات هستهای خود را در حالت آماده باش نگه میدارند، وضعیتی که احتمال پرتاب سلاح هستهای (خواه عمدی، تصادفی یا در نتیجه دستکاری سایبری) را افزایش میدهد.
علیرغم تمام تعهدات قانونی گذشته ما، ما هنوز در جهانی زندگی می کنیم که استراتژی امنیتی در نهایت به سلاح های هسته ای بستگی دارد. طنز بزرگ این است که کشورهای دارنده تسلیحات هسته ای در توصیه به کشورهای غیردارنده در مورد مسائل هسته ای تردید ندارند. این یک مورد کلاسیک از "آنطور که من می گویم انجام دهید، نه آنطور که من انجام می دهم" است. امید است که توافق هسته ای با ایران که ترامپ در سال ۲۰۱۸ آمریکا را از آن خارج کرد، به زودی احیا شود. اما استانداردهای دوگانه ای که اعمال می شود برای هیچ کس از بین نرفته است.
من مدتهاست که استدلال کردهام که سیستم هستهای کنونی داراها و ندارها در درازمدت ناعادلانه، خطرناک و ناپایدار است. سلاحهای هستهای یک تهدید وجودی در همه جا و همه جا هستند، صرف نظر از اینکه چه کسی آنها را در اختیار دارد. جهان امروز به اکثریت بزرگی از کشورهایی تقسیم شده است که می خواهند سلاح های هسته ای را از بین ببرند و اقلیتی کوچک از کشورهای دارنده تسلیحات هسته ای و متحدان آنها که به وضعیت موجود وابسته هستند. اما اگر نتوانیم عرضه را کاهش دهیم و استفاده از سلاحهای هستهای را محدود کنیم – همانطور که قبلاً با سلاحهای شیمیایی و بیولوژیکی انجام دادهایم – باید برای باز شدن جعبه پاندورا هستهای آماده شویم.
دستور کار خلع سلاح اتمی
با وجود خطراتی که با آن روبرو هستیم، بحرانهای امروزی میتوانند به یک نتیجه مثبت منجر شوند. همچنانکه جنگ به دنبال همهگیری میآید، ما باید بیشتر از کاهش ریسک فجایع آینده انجام دهیم. آنچه ما واقعاً به آن نیاز داریم این است که چیزی کاملاً جدید بسازیم، بر مبنای برابری. اگر کشورهای دارنده تسلیحات هسته ای بتوانند در مورد معکوس کردن روند خطرناک به سمت هسته ای شدن مجدد و درگیری قدرت های بزرگ جدی باشند، باید چندین گام فوری بردارند.
اول، آنها باید از وضعیت فعلی هسته ای خود تنش زدایی کنند، به وضعیت هشدار بالای زرادخانه خود پایان دهند و اقداماتی را برای محافظت در برابر حوادث یا حملات سایبری احتمالی انجام دهند. دوم، آنها باید هر سیستم یا پروتکلی را که در آن یک شخص می تواند مجوز حمله هسته ای را صادر کند، حذف کنند. و سوم، آنها باید دوباره متعهد شوند که به سمت جهانی عاری از سلاح های هسته ای – هدف نهایی NPT- کار کنند.
این امر مستلزم رها کردن استراتژی دیرینه مبتنی بر بازدارندگی (تخریب تضمین شده متقابل) است. همانطور که رونالد ریگان، رئیس جمهور ایالات متحده و میخائیل گورباچف، رهبر شوروی در سال ۱۹۸۵ تشخیص دادند، "یک جنگ هسته ای پیروز ندارد و هرگز نباید چنین جنگی آغاز شود." دستیابی به جهانی بدون تسلیحات هسته ای مستلزم اقدامات جدی برای پیشبرد خلع سلاح است. یک نقطه آشکار برای شروع، اجرایی کردن CTBT است.
کشورهای دارنده تسلیحات هسته ای همچنین باید هر یک از حالت های "عدم استفاده اول از تسلیحات هسته ای " و "استفاده تنها در صورت مورد حمله قرار گرفتن اتمی" را اتخاذ کنند، به این معنی که زرادخانه های موجود آنها فقط برای بازدارندگی استفاده می شود (و نه به عنوان یک چماق سیاسی، همانطور که پوتین انجام داده است). ما همچنین باید مذاکراتی را درباره یک معاهده قطع مواد شکافتپذیر برای ممنوعیت تولید بیشتر اورانیوم و پلوتونیوم غنیشده برای سلاحهای هستهای آغاز کنیم. ما به ایالات متحده و روسیه – که با هم تقریباً ۹۰ درصد از بیش از ۱۳۰۰۰ تسلیحات هسته ای جهان را تشکیل می دهند – نیاز داریم تا مذاکرات دوجانبه خود را برای کاهش تسلیحات از سر بگیرند. هدف ما باید ساختن یک سیستم امنیت جمعی باشد که در آن سلاح هسته ای جایی نداشته باشد.
در نهایت، ما باید افکار عمومی جهانی را بسیج کنیم تا فشار بیشتری بر کشورهای دارای سلاح هستهای وارد کنیم تا متعهد به نابودی همه آنها شوند. ممنوعیت کامل در اختیار داشتن تسلیحات هسته ای باید به یک هنجار اجباری حقوق بین الملل تبدیل شود و احتکار چنین زرادخانه هایی به تابویی شبیه به نسل کشی تبدیل شود. اما همانطور که وحشت آشکار و ادامه خطر هسته ای در اوکراین نشان می دهد، زمان به نفع ما نیست.
*مدیرکل سابق آژانس بین المللی انرژی اتمی و برنده جایزه صلح نوبل
منبع: پروجکت سیندیکیت
۳۱۱۳۱۱