بررسی نقش هاشمی در تاسیس حزب جمهوری اسلامی و متقاعد کردن امام خمینی برای یک تصمیم بزرگ/ وقتی فهمید ادامه جنگ برای کشور ضرر دارد به سمت اتمام آن رفت
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، شامگاه جمعه، ۲ شهریور ۱۴۰۳ در خانه «گفتارها» در شبکه اجتماعی کلابهاوس، نشستی با عنوان «زندگی، زمانه و کارنامه اکبر هاشمی رفسنجانی» با سخنرانی قادر باستانی، ویراستار مجموعه خاطرات آقای هاشمی رفسنجانی، عماد هاشمی رفسنجانی، مدیر عامل دفتر نشر معارف انقلاب، و مجید تفرشی، مورخ و سندپژوه، برگزار شد.
این نشست سه ساعت و نیم به طول انجامید و با پرسش و پاسخ شفاهی و کتبی حضار نیز همراه بود. در ادامه خلاصهای از اظهارات مجید تفرشی، مورخ و سندپژوه را میخوانید؛
برخی صفات آقای هاشمی رفسنجانی در سایر روحانیون دو قرن اخیر هم دیده میشود؛ اما مجموع صفات آقای هاشمی در کمتر کسی از روحانیون این دو قرن دیده میشود. شاید تعداد روحانیونی که مجموع صفات و کنشهای ایشان را دارا بودند، به عدد انگشتان دست برسد. آنچه هاشمی را از دیگر روحانیون متمایز میکند، این است که او بهشدت دنبال تکامل، شدن، آموختن و درس گرفتن از تجارب روزگار بود. هاشمی ایستا نبود. میتوان با برش یک مقطع خاص از زندگی وی، او را بالا برد یا به زمین زد؛ اما مورخ خبیر باید شمولنگر باشد و تمام مدت عمر را به صورت جامع نگاه کند.
هاشمی در آستانه انقلاب دو نقش مهم را ایفا کرد؛ اول، با توجه به ارتباطی که با غیر روحانیون اعم از جبهه ملی و نهضت آزادی و ارتشیها داشت، سعی کرد انقلاب تا حد ممکن بدون خونریزی صورت بگیرد. دوم، اعتصابات شرکت نفت را بهخوبی مدیریت و هماهنگ کرد؛ در آن زمان دو نگاه وجود داشت؛ گروهی میگفتند که شرکت نفت نباید دست بخورد و تمام قراردادها مثل کنسرسیوم باید ادامه داشته باشد و گروهی دیگر طرفدار اعتصاب کامل و قطع کار بودند. هاشمی از طرف آیتالله خمینی مأمور بود که اعتصاب را جوری مدیریت کند تا ضمن قطع صادرات نفت ایران، احتیاج داخل کشور تأمین شود.
بعد از انقلاب هم در شورای انقلاب آقای هاشمی رفسنجانی نقش مهمی داشت؛ البته نقش سیاسی او در کشور از سال ۶۰ به بعد، با درگذشت آقایان بهشتی و مطهری و طالقانی شاخصتر هم شد و ایشان دیگر در زمره رجال طراز اول کشور شدند. چرا شاخصتر شد؟ چون آقای خمینی اگرچه برای افراد مختلف احترام قائل بود؛ اما از افراد خیلی کمی تأثیر میپذیرفت و از افراد کمی حرفشنوی داشت. بعد از سال ۶۰ تنها کسی که میتوانست نظرات امام را تعدیل کند یا به ایشان انتقاد کند، هاشمی بود… خصوصاً این تأثیر را در زمینه جنگ مشاهده کردیم.
یکی از بنیانگذاران حزب جمهوری اسلامی هم مرحوم هاشمی بود. حزب جمهوری اسلامی توانست در ابتدا یک همگرایی و وحدت بین نیروهای انقلاب به وجود بیاورد. تا ۱۷ شهریور ۵۹ نقش هاشمی در حزب خیلی آشکار نیست و او تحتالشعاع آقای بهشتی است. اما از ۱۷ شهریور که آقای ابوالحسن بنیصدر خیلی واضح مقابل حزب میایستد، هاشمی خیلی صریح موضعگیری کرد. در ۱۴ اسفند ۵۹ هم هشدارهای هاشمی در مورد ائتلاف بنیصدر و مجاهدین خلق آشکار شد. ائتلافی که به اذعان دوستان بنیصدر اشتباه بود
از خود بنیصدر هم این مضمون نقل شده که تصورم از هاشمی و حزب جمهوری اسلامی اشتباه بود و من فکر میکردم با توجه به رأی بالایی که کسب کردم خیلی قدرتمند هستم و آنها قدرتی ندارند. در حقیقت، بنیصدر ناخواسته وارد یک مهلکه افتاد و اگر میدانست محاسباتش نادرست است، وارد این چالش با حزب جمهوری اسلامی نمیشد. بعد از عزل بنیصدر در یک گزارش انگلیسی آمده بود: [آیتالله] خمینی بدون بنیصدر همچنان [آیتالله] خمینی است، ولی بنیصدر بدون [آیتالله] خمینی چیزی نیست.
هاشمی رفسنجانی در جنگ تحمیلی چند نقش را در ادوار مختلف ایفا کرد: ۱- هماهنگی دفاع در مقابل تهاجمات دشمن. ۲- مدیریت جنگ در حالت فرسایشی. ۳- پذیرش و گفتگو با میانجیهای بینالمللی برای صلح. ۴- هاشمی هم از حربه جنگ برای فوتبال سیاسی در داخل استفاده کرد و مخالفان خود را با این حربه کنار زد. ۵- وقتی فهمید جنگ برای کشور ضرر دارد و ادامه جنگ نه خواست ایران و عراق، بلکه خواست آمریکا و اسرائیل و اعراب ضد ایران برای فرسایشی کردن جنگ به ضرر هر دو کشور است، به سمت اتمام جنگ رفت.
در این مرحله مأموران سیا و موساد دنبال این بودند که وانمود کنند ایران یا عراق در حال پیروز شدن هستند و سیگنالهای نادرست ارسال میکردند تا مانع برقراری صلح شوند. آمریکا و اسرائیل میخواستند جنگ برنده نداشته باشد. هاشمی، آیتالله خمینی را متقاعد کرد که یک تصمیم تاریخی بزرگ بگیرد؛ اگر آنها اصرار بر ادامه جنگ میکردند نامی از ایران یا جمهوری اسلامی باقی نمیماند. این تصمیم شجاعانه بود و آنها وجاهت خود را برای منافع ملی ایران زیر پا گذاشتند.
در مورد توجه به افکار عمومی و تحزب و جامعه مدنی، قبل از سال ۶۷، هاشمی خیلی توجهی به این مسائل نداشت؛ اما بعداً به این مسائل توجه کرد. خصوصاً بعد از ریاستجمهوری. هاشمی در دولت هم دریافته بود که به خوداصلاحی بپردازد و از اشتباهات درس بگیرد. در دهه ۸۰ هم به این نتیجه رسید که دشمنان دیروز (اصلاحطلبان) میتوانند دوستان امروز باشند.
خطرات خاطرات
در مجموع میتوان گفت هاشمی ضمن اینکه بزرگ بود و افراد بزرگ اشتباهاتشان هم بزرگ است، اما روز به روز به سمت بهتر شدن حرکت میکرد.
تفرشی در بخش دوم سخنان خود گفت: ما در تاریخنگاری ایرانی همیشه با یک خلأ مواجه هستیم و آن کمبود خاطرات درست و با جزئیات رجال ایرانی است. اشخاصی که خاطراتشان ارزش ماندگاری و اهمیت ملی دارد، معمولاً به دلایلی خاطراتشان درست و کامل به دست ما نرسیده است. اولین دلیل، فرهنگی است؛ اساساً فرهنگ یادداشت روزانهنویسی در میان ایرانیان نیست. دلیل دوم این است که وقتی خاطرات روزانه نوشته نشود و بعداً کسی به صورت زندگینامه خودنوشت مطالبی بنویسد، ارزش مطالب خیلی فرق خواهد کرد. خاطراتی که همان موقع نوشته میشود خیلی دقیق و کامل است؛ اما وقتی زمان میگذرد، اگرچه کلیات در ذهن میماند، اما جزئیات محو میشود. بنابراین ارزش یادداشتهای روزانه بسیار مهمتر از خاطراتی است که اشخاص در سن بالاتر مینویسند یا خاطراتی که در قالب تاریخ شفاهی در مصاحبه با یک فرد گفته میشود. این خاطرات میتواند توأم با غرض یا فراموشی باشد. خطرات خاطرات و خطرات تاریخ شفاهی خیلی زیاد است. به نظر میرسد از نظر کمی، در کنار خاطرات ناصرالدین شاه، خاطرات اسدالله علم و خاطرات عینالسلطنه، به نظر میرسد حجم خاطرات آقای هاشمی و اهمیت موضوعات مطرحشده در آن در تاریخنگاری ایران یگانه است. البته نکات و سوالات و ملاحظاتی هم در مورد خاطرات منتشرشده از آقای هاشمی هم بنده دارم و هم دیگران دارند.
آنچه امروز از خاطرات آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی در دسترس ماست، چند مرحله را طی کرده است: ۱- آنچه ایشان نوشته است؛ ۲- آنچه ایشان ننوشته تا خواسته بنویسد و به هر طریق، به مصلحت ندانسته است؛ ۳- آنچه خود ایشان حذف کرده؛ ۴- آن چه که خانواده و ویراستاران در ویرایش این مجموعه انجام دادند؛ ۵- آنچه گفته میشود خدمت رهبری رفته و ایشان ملاحظاتی داشته است؛ ۶- آنچه وزارت ارشاد مداخله انجام داده است؛ برای من جالب است که چطور دستگاه ممیزی و سانسور وزارت ارشاد توقع دارد خاطرات روزانه فردی تغییر کند. سوال این است که فرایند تغییراتی که صورت گرفته یا آنچه نوشته نشده است، چطور قابل راستیآزمایی است و طبیعتاً ما نمیدانیم چه قسمتهایی و بنا بر چه ملاحظاتی حذف شده است. حتی نمیدانیم خود مرحوم هاشمی بنا بر ملاحظاتی دخل و تصرفی در یادداشتهای روزانه انجام دادند یا خیر. باید دید سنجهای در این زمینه وجود دارد یا خیر.
نکته مهمتر اینکه من در چند مورد، افرادی که اسمشان در خاطرات آقای هاشمی آمده است، به من گفتهاند در دیداری که با آقای هاشمی داشتیم نکاتی مطرح شده است که در خاطرات، نکات آقای هاشمی به آن شخص نسبت داده شده یا نکات آن شخص به آقای هاشمی نسبت داده شده است. ممکن است این مسئله از روی سهو یا عمد باشد و شاید هم اشتباه خود آن افراد باشد.
البته این سوالات و نکاتی که مطرح کردم مطلقاً خدشهای به اهمیت و اعتبار خاطرات آقای هاشمی رفسنجانی وارد نمیکند؛ ولی یقیناً مورخ و منتقد و ناظر تاریخی باید به خاطرات به عنوان خبر واحد نگاه کند که باید از منابع دیگر تأییدیه بگیرد و خاطرات مُرّ تاریخ نیست؛ بلکه منابع نگارش تاریخ است.
۲۷۲۱۹