برجام و آفت پوپولیسم در سیاست خارجی
واقعیت این است که آنچه کشور در شرایط کنونی نیاز دارد، تنشزدایی است و مهمترین بُعد تنشزدایی کشور هم احیای برجام است.
یعنی به عبارتی بسیاری از سیاستهای تنشزدایی در کشور به دلایل مختلف با رفع تنش اصلی ایران یعنی تنش هستهای ربط پیدا کرده لذا این تنشزدایی باید صورت بگیرد. بهویژه اینکه راهبرد هستهای کشور یک راهبرد تنشآمیز نیست. عمدتا به دلیل دشمنیهایی که صورت گرفته و بعضا به خاطر یکسری مواضع تند، آسیبسازی که در داخل ایران شکل گرفته، باعث شده موضوع هستهای ایران که اصلا تهدیدی برای دنیا و منطقه نیست به یک مسئله برای خود ایران تبدیل شود.
ایران باید در یک چنین شرایطی از موضوع هستهایاش بحرانزدایی کند و بهنظر میرسد زمینه برای این کار الان فراهم است و از زمان روی کار آمدن دولت بایدن این زمینه برای احیای برجام فراهم شده بود ولی وقتگذرانی هم از طرف دولت بایدن و هم از طرف ایران صورت گرفت. نتیجه این شد که در چنین شرایطی بیش از همه مردم ایران هستند که دارند تاوان این تعلل را میدهند. بنابراین باید به هر کدام از هیاتهای ایرانی چه هیات گذشته و چه هیات جدید که میتوانستند یا الان میتوانند توافقی را برای احیای برجام شکل دهند، احترام گذاشت و حمایت کرد. مسئله در این قضیه چیست؟ اینکه نوعی پوپولیسم در سیاست خارجی ایران حاکم شده و همواره حاکمیت پوپولیسم در سیاست خارجی باعث شده که تصمیمگیریها پرهزینه شود.
فاصله بین دستاورد هیات زمان دولت گذشته و هیات مذاکراتی دولت جدید فاصله خدمت و خیانت نیست و متاسفانه این فاصله به صورت یک کار پوپولیستی شکل گرفت. یعنی برجام به عنوان یک خیانت مطرح شد، طوری که الان دولت جدید تلاش میکند همان برجام را با یکسری اصلاحات جزئی احیا کند. چه اصلاحاتی که طرف ایرانی میخواهد و چه اصلاحاتی که طرف مقابل میخواهد ولی اسم برجام آورده نمیشود. برای اینکه در گذشته بارها از آن به عنوان خیانت یاد شده و این پوپولیسم باعث شده که عملا پلزنی بین نقد و اثبات در دولت کنونی سختتر از پلزنی بین ایران و آمریکا برای احیای برجام باشد. مشخصا میبینیم که یکسری سریالها، برنامهها، یکسری برنامههای مستند یا داستانهایی که شکل گرفت و عملا در ذهن مردم یک عده را متهم به خیانت کرد، شرایط را حتی برای تیم جدید هم سخت کرده که واقعا باید به حال برخی نهادها گریست.
اگر داستانهایی که در ایران پخش شد، صحت داشته باشد. یعنی آیا شورای عالی امنیت ملی نمیدانست که این همه خیانت در بیخ گوشش، زیر نظرش صورت میگیرد و هیچ کاری صورت نداد؟! بعدا هم سکوتش در قبال این کار رسانهای قابل تامل بود. فلذا این باعث حاکمیت پوپولیسم بر سیاست خارجی ایران است و در گذشته هم همینطوری بود. معتقدم اگر پوپولیسم بر سیاست خارجی ایران حاکم نبود، ایران از گذشته میتوانست تصمیمات موثری را شکل دهد. میتوانست خیلی از مسائل به تابو در سیاست خارجی ایران تبدیل نشود.
تابوهایی که درسیاست خارجی ایران شکل گرفت، عملا فرصتهای مختلفی را در اختیار دیگران قرار داد و بیش از شاید 20 کشور منطقه به خاطر فرصتهایی که از ایران ربودند، ثروتمند شدند و شاخصهای توسعه آنها از ایران پیشی گرفت و متاسفانه هنوز این تابوها ادامه دارد، چون تابوسازی با یک زمینه پوپولیستی همراه شده. حتی جنگ را ایران میتوانست خیلی بهتر پایان دهد و بهخاطر پوپولیسم بود که جنگ هم برای ایران پرهزینه تمام شد. در واقع سیاسیونی بودند که با نشان دادن این تلخیها و با رها کردن جبههها عملا شرایطی ایجاد کردند که مرحوم امام از آن تحت عنوان نوشیدن جام زهر یاد کرد. همانهایی که گزارشهای بسیار مثبت از جبههها میدادند، به یکباره جبههها را رها کردند برای اینکه کشور را وادار کنند تصمیم پرهزینه دیگری را اتخاذ کند.
متاسفانه در کلیت سیاست خارجی ایران همواره این تابوسازی همراه با پوپولیسم شکل گرفته. الان هم بخش اعظم اسامی و الفاظ مختلفی که گفته میشود، به خاطر همین نگاه پوپولیستی است و کشور و مردم دارند تاوان این هزینهها را میدهند. واقعیت این است که کل توافق هستهای بر سر دو چیز است: نخست، برداشته شدن تحریمهای ایران و دوم، قابل راستیآزمایی شدن برنامه هستهای ایران که این برنامه تهدیدی برای صلح و امنیت بینالمللی به حساب نیاید. برنامه ایران تهدیدی برای صلح و امنیت بینالمللی نیست. دستاوردهایی که ایران به دست آورده، حتما قابل احترام و در تقویت تیم چانهزنی ایران موثر هستند ولی در نهایت آنچه توافق میشود، این است که ایران بتواند مثل خیلی از کشورهای همسایه که الان برنامههای هستهای را بدون هیچ سروصدا و هزینهای پیش بردند، ایران بتواند برنامه هستهای خودش را پیش ببرد و در عین حال تحریمهای کشور شکسته شود.
هرگونه تعلل در قالب هر شعاری در این رابطه به ضرر منافع ملی ایران تمام میشود. واقعیتی که وجود داشت اینکه در تیم مذاکره کننده گذشته و بخشی از مسئولان دولت گذشته که برجام را امضا کردند، دچار یک غرور کاذبی شده بودند که این غرور کاذبشان عملا مانع از این شد که شاید برجام را واقعگرایانه اجرا کنند. این غرور کاذب هم در عدم غرور کاذب بخشهایی از دولت گذشته در اجرای موفق برجام صاحب نقش بود و خوشبینی ناشی از همان غرور باعث شد که جنبههای منفی برجام دیده نشود و آسیب آن به ملت وارد شد. الان هم تیم مذاکراتی ایران به جای اینکه به فکر این باشد که اصطلاحاتی را برای فیلمها و سریالهای جدید خلق کند، روی متن تمرکز کند.
حتی اگر یکساعت زودتر به متنی برسد که این متن بتواند منافع ملت را تامین کند، باید این متن را سریعتر امضا کنند و بیش از این گرفتار یکسری شعارهای پوپولیستی نشوند. واقعیت قضیه این است که هیچ وقت فاصله دو تیم مذاکراتی گذشته و حال، فاصله خدمت و خیانت نیست و هر دو زیر نظر شورای عالی امنیت ملی کار میکنند. آیا بین دو ماموریت دیپلماتیکی که در گذشته تا حال شکل گرفته، تفاوت خدمت یا خیانت بوده، یا نه، مسئولیت همه چیز برعهده شورای عالی امنیت ملی کشور است؟ واقعیت این است که شورای عالی امنیت ملی کشور مسئولیت مذاکرات را دارد و این شورا باید سیاستها را کاملا تخصصی در راستای منافع ملت پیش ببرد و اجازه ندهد با طرح یکسری مسائلی که معمولا آفات پوپولیستی را به دنبال دارد، تصمیمگیری برای کشور سخت شود.
کشور بتواند زودتر از این گذرگاه عبور کند و ایران با احیای برجام، بتواند بسیاری از فرصتها را در آینده بهدست آورد. متاسفانه برجام چه در زمان مذاکرات گذشته و چه الان به شدت گرفتار یکسری چالشهای رسانهای و سیاسی در داخل شده که همین تصمیمگیری را سخت میکند. واقعیتی که ملت باید بدانند این است که مسئول برجام، شورای عالی امنیت ملی است و مسئولیت فضای رسانهای هم برعهده دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی است. تصمیمی اتخاذ و مجریان یا مذاکرهکنندگان آن را تبدیل به یک توافق کنند، به سود منافع ملی است و همگان باید برای آن احترام قائل باشند. چه توافق بر سر برجام، چه توافق بر سر احیای برجام، هر دو قابل احترام هستند برای اینکه در راستای منافع ملت ارزیابی میشوند.
* نماینده ادوار مجلس
* منتشر شده در روزنامه آرمان