چه کسی از خشک شدن هورالعظیم خوشحال است؟
چه کسی از افزایش بارگذاری نامتناسب با توان بومشناختی حوضه آبخیز کرخه سود میبرد؟
چه کسی عملاً خوشحال است که به هانه ظاهراً دلپذیرِ احترام به نظر کشاورزان محرومِ شالیکار در پایاب کرخه، هورالعظیم خشک شود؟ اصولاً ساختن سد بختیاری و دهها سد کوچک و بزرگ دیگر در بالادست خوزستان و افزایش بارگذاریها و طرحهای انتقال آب به قم، اصفهان، کاشان، یزد، کرمان، بوشهر، فارس و … خیالِ چه کسانی را در هورالعظیم و شادگان راحت میکند؟
هنر یک مدیریت خردمند و توسعهیافته آن است که درک کند: شرط حکومتِ پایدار بر طبیعت، درک، احترام و پیروی از قوانین آن است و نه تقابل و گردنکشی دربرابر طبیعت.
متاسفم اغلبِ آنهایی که در این مملکت قدرت در دست داشته و صندلیهای تصمیمگیری را دودستی چسبیدهاند، هیچ اهمیتی … مطلقاً هیچ اهمیتی به دورانی که دیگر قدرت امضا ندارند، نمیدهند و مانند یک مستاجرِ بیمسوولیت در حق آینده وطن جفا میکنند.
اگر خوزستان، ارومیه، اصفهان، جازموریان، یزد، هلیلرود و بختگان به سیهبختی رسیدهاند؛ بیشتر از آنکه ناشی از خشم طبیعت باشد، ناشی از دوستی خالهخرسه در خوشبینانهترین فرض ممکن است.
کرخه، جانِ خوزستان و خوزستان، جانِ ایران است؛ اگر برکت از خوزستان برود؛ دود از تنوره دیو برخواهد آمد و آیندگانی که مجبور به ترکِ دیار میشوند، پدران و مادرانِ منفعل و تسلیمشان را نخواهند بخشید.
اجازه دهیم هورالعظیم نفس بکشد؛ خیانت در حق این راهبردیترین پهنه آبی ایران زیر لوای لبیک به خواست شالیکارانِ کرخهنشین، مانند خیانتی است که در حق زایندهرود و گاوخونی کردیم به بهانه افزایش پنجبرابری بارگذاری کشاورزی و صنعت در غرب اصفهان و خیانتی است که در سیوند و کامفیروز با افزایش سطح زیر کشتِ برنج و افزایش انجیرستانِ استهبان در حق بختگان، طشک و کمجان کردیم؛ همان خیانتی که بخشی از آن ریشه در تعهدِ فیکی دارد که میپندارد: خطرِ یک مدیرِ متعهدِ بیتخصص کمتر از یک مدیر متخصصِ بیتعهد است؛ غافل از اینکه یک مدیر متعهد واقعی هرگز پستی را نمیپذیرد که در آن تخصصی ندارد.