مرگ ملکه الیزابت دوم؛ یک بحران سیاسی بزرگ برای طبقه حاکم انگلیس
تارنمای جامعه جهانی جامعه گرایی در این یادداشت مینویسد: ملکه الیزابت دوم پس از هفت دهه تکیه زدن بر تخت سلطنت به عنوان بالاترین مقام شبه جزیره بریتانیا در سن ۹۶ سالگی درگذشت. مرگ او در دورهای از بحران حاد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی برای امپریالیسم بریتانیا از جمله عمیقترین فروپاشی استانداردهای زندگی از زمان رکود بزرگ، جنگ نیابتی ناتو علیه روسیه در سرزمین اصلی اروپا و موج فزاینده مبارزه طبقاتی رخ داد. مسائلی که تحلیل گران پیش بینی میکنند ممکن است منجر به یک اعتصاب عمومی شود.
طبقه حاکم انگلیس که همواره طرح افسانهای وحدت ملی و سرکوب تضادهای اجتماعی را تبلیغ کرده، اکنون با یک طوفان کامل روبرو است.
ملکه الیزابت دوم در نقش خود به عنوان شخص اول ممکلت، در مجموع ۱۵ نخستوزیر انگلیس را در دوران حیاتش ملاقات کرد. آخرین مورد درست دو روز قبل از مرگش، انتصاب لیز تراس به عنوان نخست وزیر بود.
با مرگ او، تاج بر سر پسرش چارلز سوم مینشیند. او با ۷۳ سال سن مسن ترین فردی است که تا به حال پادشاه انگلیس شده است و از حمایت و پایگاه مردمی هم برخوردار نیست. با انتخاب او دیگر مفری برای پنهان کردن شکافهای اجتماعی و سیاسی عمیق و آشتی ناپذیری که واقعیت زندگی در بریتانیا و سراسر جهان است، باقی نمیماند.
مارتین کتل روزنامه نگار و نویسنده انگلیسی در گاردین نوشت: «آشفتگی در زندگی بریتانیایی را دست کم نگیرید. الیزابت دوم ۷۰ سال را به عنوان یک نیروی متحد کننده کم اهمیت اما بسیار مؤثر در کشوری گذراند که به وضوح در حال تکه پاره شدن است. درگذشت او نیرویی را که وارثان او نمیتوانند تصور کنند قادر به تکرار آن هستند، از بین میبرد. در مسیر خود، این جانشینی یکی از بزرگترین آزمونها برای رویارویی با بریتانیای مدرن خواهد بود.»
فایننشال تایمز هم اظهار کرد: «پادشاهی که ملکه جانشین خود میکند با سؤالات بسیار بزرگتری نسبت به نهاد خودش مواجه است. بریتانیا قدرت و جبروت خود را از دست داده است و اکنون دست و پا می زند جایگاه خود را در جهان برای دهههای آینده مشخص کند. بسیاری دیگر از نهادهای دولتی انگلیس منسوخ یا خدشه دار به نظر میرسند و بقای امپراتوری پوشالی ۳۱۵ ساله دیگر تضمین شده نیست.»
امروز اما امید جدی طبقه حاکم این است که زمان تکیه زدن چارلز بر تاج و تخت کوتاه است تا شاهزاده ویلیام که با دقت آراسته و آماده شده است، بتواند فرصتی برای بازگرداندن جایگاه عمومی یک سلطنت بسیار آبرو از دست داده، داشته باشد.
برای تسهیل این انتقال، رویدادهای پس از مرگ ملکه با دقت برنامه ریزی شده است.
افول شدید سلطنت که در دهه ۱۹۹۰ آغاز شد، تنها بیانی است از این که چگونه همه ابزارهای سیاسی حاکمیت انگلیسی، در حالی که جنگ علیه روسیه از کنترل خارج میشود، کارایی خود را از دست دادهاند.
تأثیر فوری مرگ ملکه انگلیس هر چه باشد، یک درگیری قاطع بین طبقه کارگر و طبقه حاکم بریتانیا به طور اجتناب ناپذیری در آینده نزدیک محتمل میکند.