حجاب و آزادی
نسیم آزادبخت در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز نوشت:
طرح زندگی زنان را همواره نیروهایی بیرون از کنترل شخصیشان تعیین کردهاند. ممانعت از حجاب زنان در دورهی رضاشاه و حجاب اجباری پس از انقلاب اسلامی در هر دوی این تحولات ما شاهد برساخته شدن وبازتولید بدنهای زنانه از طریق کنترل سیاسی تن زنان هستیم. اینجاست که نگاه فوکو در ذهن تداعی میشود، نگاهی که میگوید بدن به طور مستقیم درگیر حوزهی سیاسی است و با روابط قدرت نوعی ارتباط جدایی ناپذیر دارد. روابط قدرت ضمن سرمایه گذاری در بدن، مبادرت به نشانه گذاری و تربیت آن میکند و بدن را برای انجام وظایف و هویدا کردن انواع نشانهها، تحت فشار قرار میدهند تأثیر گذاری افراد بر بدنهایشان نیز منبعث از گفتمانهای غالب اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و…. میباشد. البته در هر زمانی که حجاب تبدیل به ابزاری برای اعمال سلطه بر افراد گردید، مقاومت نیز از دل خودش بیرون آمد. در دوره کشف حجاب بسیاری زنان با پافشاری بر حجاب خویش و ممانعت از برداشتن آن، حجاب را بدل به وسیلهای جهت مبارزه و مقاومت در برابر حاکمیت نمودند. در دوران پس از انقلاب که حجاب اجباری گشت نیز تا به امروز پوشش زنان دستخوش تغییرات گوناگونی گردیده است. فشار و محدودیتی که زنان در حفظ ظاهر وانتخاب پوشش خود در عرصه عمومی متحمل میشدند به شدت تعدیل گشته وگرچه که همچنان نیروهای انتظامی مسئول نظارت وکنترل وضعیت پوشش زنان در عرصه عمومی هستند.
حجاب در سنت اسلامی به عنوان پوششی است که هویت جنسی-بدنی زن را تعریف کرده و مظهر عفت زن تلقی میگردد. در ایران پس از انقلاب فقیهان صورتی از جامعه مطلوب در ذهن خود پروراندند که با اصول و قواعد شریعت مطابقت داشته باشد. گرچه فقیهان موضوع فتوای خود را فرد قرار دادند اما در همان حال یک جامعهی سامان یافته بر مبنای قواعد شرعی را مطلوب خود انگاشتند. در این میان مهمترین تمایز یک جامعه متشرعانه از غیر، زن و نحوهی حضور اوست، اینجاست که از نظر فقها حضور یک زن بدحجاب جامعه را ناپاک و آلوده میکند. چرا که این جیزیست که صورت فقهی آنان از جامعهی مطلوب را به کلی ویران میکند. به همین سبب زنان اصلیترین عامل محرک محافل محافظه کار و سنتی برای حضور در عرصهی سیاست هستند.
آزادی از منظر فقها با مسئله زن تعریف و معنا میشود همواره پیامد آسیبهایش را با اختیاراتی که به زنان داده میشود متصور میشوند اما خود زن نیز قربانی همین مفاهیم میشود. طبق این تعریف است که زنان بنیادگرا با حفظ حجاب که در باورشان سویه عفت عمومی دارد و نیرویی آزادی بخش و نه سرکوبگر و ابزاری برای دوری از آزار و اذیت جنسیتی و کسب احترام است به خود اجازه حضور در اجتماع را میدهند. یعنی زن در این مقام پذیرفته است که تناش ابزار هوسرانیست پس با حجاب به حضور خود در اجتماع مشروعیت میدهد. این مشروعیت در راستای سکسزدایی از جامعه اسلامی و حفظ عفت عمومی و جلوگیری از فساد و پیامدهای آن است. پس حضور زن در اجتماع منع نمیشود، بلکه باید به دنبال کنترل این حضور از طریق کنترل بر بدن بود تا زن در چارچوب تعریف شدهی یک ایدئولوژی خاص وارد اجتماع شود و جامعه به فساد کشیده نشود. در چنین جامعهای بدن زنانه بهعنوان یک ابژهی شهوانی و اروتیک و تحت مالکیت مرد تعریف شده است.
این گفتمان به نوعی زن را به مثابهی ابژه در اجتماع مردانه بر مبنای جنسیت تقلیل میدهد و خواهر خواندهی همان گفتمان بازتولید بدن زنان به عنوان یک ابژهی زیبایی شناختی تحت سلطه سرمایه داری است. و پر پیداست که هر دو گفتمان زنان را به سمت خوشی پنداری سوق میدهند. زن در هر دو گفتمان به جنسیتاش تقلیل پیدا کرده و بدن او بعنوان مهمترین شاخص جنسیت، بر کل موجودیت او مقدم گشته است و موضوع شناخت اجتماع مردانه و تعامل قرار میگیرد.
انتهای پیام
برچسب هاآزادی حجاب حجاب اجباری نسیم آزادبخت
منبع : انصاف نیوز