اصلاحطلبان و درسی که از سرنوشت مصدق نمیگیرند
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری فارس، امروز سالگرد کودتای 28 مرداد 1332 است که طی آن حکومت مصدق سرنگون شد و محمدرضا شاه که از کشور گریخته بود بازگشت. این کودتا یکی از نقاط پرمسئله و حساس تاریخ معاصر ایران است که سرنوشتی متفاوت را برای کشور رقم زد و به همین دلیل باید بارها مورد بررسی قرار بگیرد.
البته در این مطلب نمیخواهیم به بازخوانی وقایع رخ داده در آن سال بپردازیم؛ هرچند که امری درسآموز است و برای حال و آینده کشور ضروری به نظر میرسد؛ بلکه درصدد هستیم به بررسی مواضع کسانی بپردازیم که علاقه شدیدی به مصدق دارند ولی در گرایشات سیاسی خود شدیدا از کشوری که باعث سرنگونی وی شد دفاع میکنند.
مصدق با حمایت قشر مذهبی جامعه به رهبری آیتالله کاشانی توانست قدرت را در دست بگیرد ولی پس از عبور از تنگناهای سیاسی به حامیانش پشت کرد، چشمانش را بر توان نیروهای داخلی بست، دست در دست آمریکا گذاشت و در نهایت دولتش با کودتای 28 مرداد که به اذعان آمریکاییها توسط این کشور انجام شده بود و با جمله معروف «اینجا لندن است و اکنون ساعت دقیقا ۱۲ نیمه شب است» آغاز و اجرا شد، سرنگون گشت.
اصلاحطلبان به قدری دلباخته مصدق هستند که وقتی رسانههای آنها میخواستند از محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه سابق به عنوان فردی تاثیرگذار یاد کنند همواره او را به «دکتر مصدق» تشبیه میکردند.
این در حالی است که علاقه اصلاحطلبان به آمریکا بر کسی پوشیده نیست، حال سوال این است که چگونه میتوان هم از مصدق پشتیبانی کرد و هم طرفدار کسانی بود که وی را سرنگون کردند و بنابر ادعای یکی از نزدیکان مصدق باعث شدند وی به گریه بیفتد؟
در این مورد دو فرضیه به ذهن می رسد؛ یا اصلاح طلبان خبر ندارند که در 28 مرداد 1332 چه اتفاقی در ایران رخ داده که نسبت دادن چنین مسئلهای به آنان دور از انصاف است یا اینکه برای این جریان سیاسی منافع ملی و سود و ضرر کشور اهمیت ندارد و صرفا به دوستی با آمریکا میاندیشند.
گوئی برای اصلاحطلبان این مسئله مهم نیست که اعتماد مصدق به آمریکا باعث سرنگونی وی شد؛ تاجایی که میتوان گفت این جریان سیاسی مصدق را نه به خاطر ملیگرایی بلکه به دلیل اعتماد به آمریکا دوست دارند.
باز هم به این نتیجه میرسیم که برای اصلاحطلبان اصل بر طرفداری از آمریکاست؛ حتی اگر سیاستمداران این کشور کودتا کنند و باعث سرنگونی نخستوزیر کشوری دیگر شوند!
سوال دیگری که به ذهن میرسد این است که چگونه اصلاحطلبانی که از دموکراسی و آزادی طرفداری میکنند دشمن سرسخت آمریکایی نیستند که با کودتا، مصدق را برکنار کرد؟ شاید از نظر اصلاحطلبان کودتایی که توسط آمریکا انجام شده باشد دقیقا دموکراسی است!
طرفداران این تفکر سیاسی به گونهای از آمریکا و مصدق پشتیبانی میکنند که گویی کشورهای شرق آسیا با کودتا وی را برکنار کردهاند و دولت آمریکا کاملا در این قضیه بیتقصیر است! حمایت همزمان اصلاحطلبان از آمریکا و مصدق شبیه این است که فردی هم از سارق دفاع کند و هم از مالباخته!
اصلاحطلبان همواره سعی کردهاند تا خود را تفکری عقلائی و وطنپرست نشان دهند تا جایی که انگار برایشان هیچ چیزی مهمتر از ایران نیست و سایر جریانات صرفا بر اساس احساسات به تصمیمگیری میپردازند.
حال باید از این جریان عقلایی پرسید که آیا طرفداری از دشمنِ کسی که شدیدا از وی دفاع میکنید کار درستی است؟ آیا طرفداری از کشوری که با کودتا باعث سرنگونی نخستوزیر قانونی کشورتان شد اقدامی وطنپرستانه است؟
شاید بتوان سوال اصلی را از طرفداران اصلاح طلبِ مصدق اینگونه پرسید: اگر از وی در مورد سیاست اصلاحطلبان در قبال آمریکا پرسیده شود از آنها حمایت میکند یا در مورد تکرار سرنوشت خودش هشدار میدهد؟
مصدق به آمریکا اعتماد کرد کتکش را هم خورد
در پایان به بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب (در دیدار دانشآموزان و دانشجویان، 12 آبان 1392) و زمانی که مذاکرات هستهای ایران و کشورهای 1+5 در جریان بود، درباره رویکرد استکباری آمریکا و بیاعتمادی کشورهای جهان میپردازیم که ایشان فرمودند: هر ملتی به آمریکا اعتماد کرد، ضربه خورد؛ حتی آن کسانی که دوست آمریکا بودند. حالا در کشور ما دکتر مصدق به آمریکاییها اعتماد کرد و برای اینکه بتواند خود را از زیر فشار انگلیسها نجات بدهد، به آمریکاییها متوسل شد؛ آمریکاییها به جای اینکه به دکتر مصدق که به آنها حُسن ظن پیدا کرده بود کمک کنند، با انگلیسها همدست شدند، مأمور خودشان را فرستادند اینجا و کودتای ۲۸ مرداد را راه انداختند. مصدق اعتماد کرد، کتکش را هم خورد؛ حتی کسانی که با آمریکا میانهشان هم خوب بود و به آمریکا اعتماد کردند، ضربهاش را خوردند.
انتهای پیام/